فهمیدم باز دیروز ترسیدم
از اینکه حس بد منتقل کنم
از اینکه مشکلم انقد کوچیک باشه که
اونایی که دردشون بزرگه تو دلشون
با تحقیر نگام کنن!
به خودم اجازه ناراحتی ندادم همش
هی سرکوب یه قطره اشک باز سرکوب!
درصورتی که اینجا برای گفتن همه چیز بود
از اینکه حس بد منتقل کنم
از اینکه مشکلم انقد کوچیک باشه که
اونایی که دردشون بزرگه تو دلشون
با تحقیر نگام کنن!
به خودم اجازه ناراحتی ندادم همش
هی سرکوب یه قطره اشک باز سرکوب!
درصورتی که اینجا برای گفتن همه چیز بود