Crowl

وقتی میگن کمیت گرایی میچربه به کیفیت گرایی یعنی چی؟
یعنی ساعت ادارات از 6:30.

حالا مسائل بیدار شدن و رفتن و خوابیدن شب قبلش و اخلاقی که با کم خوابی و شرایط بدتر از قبل میشه رو (خیلی) کاری ندارم،اما ساعت شیش،با هوای سبک و صدای کلاغ و آفتابی که یجورایی جرقه هیدروژن هلیومدش رو تازه کم کم داره میزنه و کم حال ه هنوز و زمانی که وقت پیاده روی/دوچرخه سواری/لذت بردن از خلوتی خیابون ها هست رو،چه به گذروندن پشت میز اداره؟

گاهی هم فکر میکنم صفر و صدیِ کلماتی که روزمره استفاده میکنیم و برنامه هامون رو میچینیم مشکل داره،نه دنیا که صفر و صدی و ایده آل نیست. یعنی تعریفمون از دنیا،مثل جهان مُثُل افلاطون میمونه که یکسری مفاهیم "کامل"ی هست،ولی ما نمیرسیم بهش؛ فقط برخلاف افلاطون،ما اون جهان رو به زمین آوردیم و خیال میکنیم که گمش کردیم. 'صداقت'،'اعتماد'،'آزادی'،'رفاه' و غیره.
شاید واقعا زبان حرف زدن و فکر کردنمون مشکل داره. شاید این یکی از چیزهایی باشه که باعث میشه گاهی بیشتر از هر چیزی تو این دنیا خودمون رو اذیت کنیم.

"باری به هر جهت زندگی میکنیم،زندگی بر ما میگذرد،و رفته رفته انبوهی خاطرات فراهم می آوریم. مسئله،بازهم انباشتگی است ولی نه به مفهومی که ایدریئن در ذهن داشت،بلکه انباشتن صاف و ساده زندگی بر روی هم؛و همانطور که شاعر گفت،فرق است میان افزودن و ازدیاد."

📔درک یک پایان
🖋جولین بارنز

How many people fell in this abyss,
I fathom from afar!
There will be time, and I will vanish too
From earth’s exterior.

All will be still, that sang and that did struggle,
That glistened and rejoiced:
The greenness of my eyes, the gold of my hair,
And this my tender voice.

Life will continue with its soft hot bread,
With day’s oblivion.
All will continue – under outstretched heavens
As if I’d never been!

Like children changeable in every mien
And angry not for long,
Who loved the times when in the fireplace
Into ash turned the log,

Violin and cavalcade within the forest
And in the village, bell…
Upon this dear earth – I will be no longer
That was alive and real!

To all – who are the friends and strangers
To never having known the measure, me?
I turn to you with this my faith’s demand
And love’s query.

Both day and night, in word and letter both:
For truth of yes and no,
For that though I am but twenty I am
So often in such sorrow,

For unavoidably my slights and trespasses
Will be forgiven me –
For all of my impetuous tenderness
And look too proud and free –

For quickness of events as they come rushing,
For truth, for play, say I –
Please hear me! But do also please love me
For this that I will die.

"A scientist needs the ability to think outside the box."

🎥Fullmetal Alchemist

"I frightened turned my burdened head
And hid in slumbers shade instead"

"شادی من کدام است اگر تمام دست ها،حتی دست های ناپاک بتوانند آلوده اش کنند."

این راند

اگر اون جیپ قرمز سر کوچه مال من بود