برای اینکه بگوییم چیزی - مثل کلاه، قاب عکس، عینک، کراوات و ... - تنظیم نیست و بهاصطلاح کج و یکوری است میتوانیم از صفت askew استفاده کنیم.
کراواتم یکوری است. بنابراین لازم است جلوی آینه تنظیمش کنم.
My tie is askew. So I need to adjust it in the mirror.
☚ به کاربرد حرف اضافهی in در کنار mirror دقت کنید.
اون عکس کمی کج نیست؟
Isn't that picture slightly askew?
پیراهنش چروک بود و کراواتش یکوری.
His shirt was wrinkled and his tie was askew.
◾اگر این صفت در توصیفِ در به کار رود به این معنی است که آن در (کمی) از محور منحرف و کج شده؛ مثل عکسی که در ادامهی پست آمده.
The door is a little askew.
◽این کلمه در حالت قیدی هم بهکار میرود.
کلاهخودش را یکوری سر کرد، جوری که زخمهاش را مخفی کند.
He held his helmet askew to conceal his injuries.
این عکس کج زده شده./ این عکس کجه.
The picture is hanging askew.
فایل صوتیِ این پست👇👇👇
@Englishnutsbolts
کراواتم یکوری است. بنابراین لازم است جلوی آینه تنظیمش کنم.
My tie is askew. So I need to adjust it in the mirror.
☚ به کاربرد حرف اضافهی in در کنار mirror دقت کنید.
اون عکس کمی کج نیست؟
Isn't that picture slightly askew?
پیراهنش چروک بود و کراواتش یکوری.
His shirt was wrinkled and his tie was askew.
◾اگر این صفت در توصیفِ در به کار رود به این معنی است که آن در (کمی) از محور منحرف و کج شده؛ مثل عکسی که در ادامهی پست آمده.
The door is a little askew.
◽این کلمه در حالت قیدی هم بهکار میرود.
کلاهخودش را یکوری سر کرد، جوری که زخمهاش را مخفی کند.
He held his helmet askew to conceal his injuries.
این عکس کج زده شده./ این عکس کجه.
The picture is hanging askew.
فایل صوتیِ این پست👇👇👇
@Englishnutsbolts