“ Black Galaxy ”
تو زیبایی!
درست مثل کهکشانی که درحال درخششه؛ هنگامی که به غروب خورشید نگاه میکنی، سیگاربرگی میون لبهات مینشونی و همونطور که توی افکار خودت غرق هستی، به غروب زیبای خورشید نگاه میکنی.
افکار پیچیدهای داری، که نمیزارن وجودت آرامش بگیره و ستارههای کهکشانترو خاموش کردن.
توی افکار و تصوراتت غرق میشی و در آخر پلکهای سنگین شدتو روی هم میزاری و روی همون صندلیه چوبی، بهخواب میری به امید اینکه روزی این افکار از ذهنت خارج بشن🌑٬٬
تو زیبایی!
درست مثل کهکشانی که درحال درخششه؛ هنگامی که به غروب خورشید نگاه میکنی، سیگاربرگی میون لبهات مینشونی و همونطور که توی افکار خودت غرق هستی، به غروب زیبای خورشید نگاه میکنی.
افکار پیچیدهای داری، که نمیزارن وجودت آرامش بگیره و ستارههای کهکشانترو خاموش کردن.
توی افکار و تصوراتت غرق میشی و در آخر پلکهای سنگین شدتو روی هم میزاری و روی همون صندلیه چوبی، بهخواب میری به امید اینکه روزی این افکار از ذهنت خارج بشن🌑٬٬