هنگام رفتن با خود یک چمدان بردم فقط
در آن خاطراتت را گزاشته بودم.
امیدی نداشتم به گرفته شدن دستانم
من قول میدهم پس از تو، دیگر کسی را این چنین دوست نداشته باشم و تلاش نکنم با همنیشینیِ انسانهای مختلف جای محکم تورا در قلبم پر کنم
اکنون اگر هنوز هم مرا نمیخواهی کافیست به زبان بیاوری زیرا من..خسته تر از آنم که حرف هایت را برای خود ترجمه کنم
در آن خاطراتت را گزاشته بودم.
امیدی نداشتم به گرفته شدن دستانم
من قول میدهم پس از تو، دیگر کسی را این چنین دوست نداشته باشم و تلاش نکنم با همنیشینیِ انسانهای مختلف جای محکم تورا در قلبم پر کنم
اکنون اگر هنوز هم مرا نمیخواهی کافیست به زبان بیاوری زیرا من..خسته تر از آنم که حرف هایت را برای خود ترجمه کنم