ᝰ ᥴɦᥱɾɾყ ᥲꪀძ ᥴᎥᧁᥲɾᥱƚƚ᥉ / 📌 ﹙𝟣𝟢𝟦﹚!?
- شاید بهخاطر چشمهاي همیشه مات و تاریکت بود که هیچوقت نتونستم یک دوست عادي باقي بمونم.
اونها من رو یاد شبي میندازن که باهم گذروندیم، نمیتونم توي اون چشمهايي که یه روزي آیندهم رو توشون دیدم، نگاه کنم و تظاهر کنم که اتفاقي نیفتاده.
- شاید بهخاطر چشمهاي همیشه مات و تاریکت بود که هیچوقت نتونستم یک دوست عادي باقي بمونم.
اونها من رو یاد شبي میندازن که باهم گذروندیم، نمیتونم توي اون چشمهايي که یه روزي آیندهم رو توشون دیدم، نگاه کنم و تظاهر کنم که اتفاقي نیفتاده.