📌#آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی
💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #گشت_و_گذاری_در_برزخ؟
🎮 نام بازي: " #سایلنت_هیل۲ « Silent Hill2»" قسمت ۳
🔰 داستان بازی #سایلنت_هیل۲:
⭕️ ادامه داستان...
🔺 جیمز وارد شهر می شود و آن را خالی از سکنه می یابد. در همین ناگهان صدایی توجه جیمز را به خودش جلب می کند و در اینجا او برای اولین بار با موجودی (هیولایی) عجیب روبرو می شود. موجود، ظاهری انسانی دارد و سعی می کند به جیمز نزدیک شود. اما جیمز بلافاصله او را از پا در می آورد.
🔺 به عکس العمل جیمز پس از کشتن هیولا توجه کنید:
جیمز: مرده؟! این دیگه چیه؟ آدم نیست...
جیمز تاکید می کند که این موجود آدم نیست. گفتن این جمله بدان معنی است که جیمز هم در ماهیت این موجود شک دارد، اما با گفتن جمله آخر سعی می کند که خودش را قانع نماید. پس می توان اینطور نتیجه گیری کرد که ممکن است ماهیت وقایع (حتی موجودات و اشیاء) در شهر سایلنت هیل آنگونه که در نگاه اول به نظر می رسند نباشند و حقیقت همه چیز دستخوش تغییر شده باشد (اشاره ای صریح به مجازی بودن این دنیا و به عبارت بهتر شهر سایلنت هیل)
🔺 جیمز شروع به جستجو در شهر می کند و سرانجام به شکلی اتفاقی درون آپارتمانی با مرد جوان و چاقی روبرو می شود. درون آشپزخانه آپارتمان جنازه انسانی روی زمین افتاده و مرد به شدت دچار حالت تهوع شده است. ظاهرا دیدن این صحنه او را به این روز انداخته است. به دیالوگ هایی که بین جیمز و مرد چاق رد و بدل می شود توجه کنید:
جیمز: چطور ممکنه...؟ کی اینکارو کرده...
مرد: اون من نیستم! من اون کارو نکردم!
جیمز: کدوم کار؟
مرد: من هیچکاری نکردم، قسم می خورم. وقتی اینجا رسیدم اون همینطوری بود...
جیمز: ها... اسم من جیمزه. جیمز ساندرلند.
مرد: هوم... ادی.
جیمز: ادی، اون مردی که توی آشپزخونه مرده کیه؟
ادی: من اینکارو نکردم. قسم می خورم که من کسی رو نکشتم.
جیمز: تو با اون موجود قرمز هرمی شکل دوستی؟
ادی: موجود قرمز هرمی شکل؟ نمی دونم داری درمورد چی صحبت می کنی؟ صادقانه می گم. اما من تعداد زیادی هیولاهای عجیب و غریب دیدم. اونا منو می ترسونن، خب منم فرار کردم اینجا...
جیمز: خب، من حدس می زنم که اینجا هم چندان امن نباشه. اینجا چه اتفاقی افتاده؟
ادی: آه، گفتم که چیزی نمی دونم. من اهل این شهر نیستم. من فقط... من فقط...
جیمز: پس تو هم همینطور، هان. یه چیزی تو رو به اینجا کشونده، درسته؟
ادی: هان... بله. میشه اینطور گفت...
جیمز: خب، فکر می کنم که تو باید هر چه سریعتر اینجا رو ترک کنی.
ادی: بله، درست می گی. تو می خوای چیکار کنی؟
جیمز: منم به محض این که کارم تموم بشه این شهر رو ترک می کنم. ادی... مراقب باش.
ادی: جیمز، من... من... آه... تو هم مراقب خودت باش.
🔺 و اما نکات مهم درمورد ادی و این بخش:
1⃣ ادی مدام درحال کتمان کردن موضوعی است. او مدام تاکید دارد که کاری نکرده و بیگناه است. مدام قسم می خورد و کتمان می کند، مثل این که درحال بازجویی است!
2⃣ او درمورد هیولای قرمز کله هرمی چیزی نمی داند، اما او هم مانند جیمز تعداد زیادی از هیولا ها را درون شهر دیده است. پس می توان نتیجه گرفت که برخی هیولاها فقط برای جیمز قابل رویت هستند و برخی فقط برای ادی. این بدان معنی است که شهر برای هر فرد، شمایل و قوانین متفاوتی دارد (باز هم تاکید بر مجازی بودن این شهر)
3⃣ جیمز درمورد علت حضور ادی در این شهر جمله عجیبی به کار می برد:
پس تو هم همینطور، هان. یه چیزی تو رو به اینجا کشونده، درسته؟
این جمله جیمز به این معنی است که شهر افراد مختلف را به دلایلی به درون خود فراخوانده است. دختر درون قبرستان را که به خاطر دارید، او هم به دلایلی وارد این شهر شده بود.
✍نویسنده: محمود بلالی
✅ کانال تلگرامی مصاف گیم👇
https://t.me/joinchat/AAAAAENBOfyDljq2gzGjEQ
💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #گشت_و_گذاری_در_برزخ؟
🎮 نام بازي: " #سایلنت_هیل۲ « Silent Hill2»" قسمت ۳
🔰 داستان بازی #سایلنت_هیل۲:
⭕️ ادامه داستان...
🔺 جیمز وارد شهر می شود و آن را خالی از سکنه می یابد. در همین ناگهان صدایی توجه جیمز را به خودش جلب می کند و در اینجا او برای اولین بار با موجودی (هیولایی) عجیب روبرو می شود. موجود، ظاهری انسانی دارد و سعی می کند به جیمز نزدیک شود. اما جیمز بلافاصله او را از پا در می آورد.
🔺 به عکس العمل جیمز پس از کشتن هیولا توجه کنید:
جیمز: مرده؟! این دیگه چیه؟ آدم نیست...
جیمز تاکید می کند که این موجود آدم نیست. گفتن این جمله بدان معنی است که جیمز هم در ماهیت این موجود شک دارد، اما با گفتن جمله آخر سعی می کند که خودش را قانع نماید. پس می توان اینطور نتیجه گیری کرد که ممکن است ماهیت وقایع (حتی موجودات و اشیاء) در شهر سایلنت هیل آنگونه که در نگاه اول به نظر می رسند نباشند و حقیقت همه چیز دستخوش تغییر شده باشد (اشاره ای صریح به مجازی بودن این دنیا و به عبارت بهتر شهر سایلنت هیل)
🔺 جیمز شروع به جستجو در شهر می کند و سرانجام به شکلی اتفاقی درون آپارتمانی با مرد جوان و چاقی روبرو می شود. درون آشپزخانه آپارتمان جنازه انسانی روی زمین افتاده و مرد به شدت دچار حالت تهوع شده است. ظاهرا دیدن این صحنه او را به این روز انداخته است. به دیالوگ هایی که بین جیمز و مرد چاق رد و بدل می شود توجه کنید:
جیمز: چطور ممکنه...؟ کی اینکارو کرده...
مرد: اون من نیستم! من اون کارو نکردم!
جیمز: کدوم کار؟
مرد: من هیچکاری نکردم، قسم می خورم. وقتی اینجا رسیدم اون همینطوری بود...
جیمز: ها... اسم من جیمزه. جیمز ساندرلند.
مرد: هوم... ادی.
جیمز: ادی، اون مردی که توی آشپزخونه مرده کیه؟
ادی: من اینکارو نکردم. قسم می خورم که من کسی رو نکشتم.
جیمز: تو با اون موجود قرمز هرمی شکل دوستی؟
ادی: موجود قرمز هرمی شکل؟ نمی دونم داری درمورد چی صحبت می کنی؟ صادقانه می گم. اما من تعداد زیادی هیولاهای عجیب و غریب دیدم. اونا منو می ترسونن، خب منم فرار کردم اینجا...
جیمز: خب، من حدس می زنم که اینجا هم چندان امن نباشه. اینجا چه اتفاقی افتاده؟
ادی: آه، گفتم که چیزی نمی دونم. من اهل این شهر نیستم. من فقط... من فقط...
جیمز: پس تو هم همینطور، هان. یه چیزی تو رو به اینجا کشونده، درسته؟
ادی: هان... بله. میشه اینطور گفت...
جیمز: خب، فکر می کنم که تو باید هر چه سریعتر اینجا رو ترک کنی.
ادی: بله، درست می گی. تو می خوای چیکار کنی؟
جیمز: منم به محض این که کارم تموم بشه این شهر رو ترک می کنم. ادی... مراقب باش.
ادی: جیمز، من... من... آه... تو هم مراقب خودت باش.
🔺 و اما نکات مهم درمورد ادی و این بخش:
1⃣ ادی مدام درحال کتمان کردن موضوعی است. او مدام تاکید دارد که کاری نکرده و بیگناه است. مدام قسم می خورد و کتمان می کند، مثل این که درحال بازجویی است!
2⃣ او درمورد هیولای قرمز کله هرمی چیزی نمی داند، اما او هم مانند جیمز تعداد زیادی از هیولا ها را درون شهر دیده است. پس می توان نتیجه گرفت که برخی هیولاها فقط برای جیمز قابل رویت هستند و برخی فقط برای ادی. این بدان معنی است که شهر برای هر فرد، شمایل و قوانین متفاوتی دارد (باز هم تاکید بر مجازی بودن این شهر)
3⃣ جیمز درمورد علت حضور ادی در این شهر جمله عجیبی به کار می برد:
پس تو هم همینطور، هان. یه چیزی تو رو به اینجا کشونده، درسته؟
این جمله جیمز به این معنی است که شهر افراد مختلف را به دلایلی به درون خود فراخوانده است. دختر درون قبرستان را که به خاطر دارید، او هم به دلایلی وارد این شهر شده بود.
✍نویسنده: محمود بلالی
✅ کانال تلگرامی مصاف گیم👇
https://t.me/joinchat/AAAAAENBOfyDljq2gzGjEQ