دوشنبه، ۸ مرداد ۱۴۰۳
امروز با زهرا [پزشکیان] رفتیم پاستور. چون روز اول بود، از زیر قرآن رد شدم. سپس قرآن باز کردیم. آیه ۳۸ سوره اعراف آمد:
«قالَ ادخُلُوا فی اُمَمٍ قَد خَلَت مِن قَبلِكُم مِنَ الجِنّ وَالاِنسِ فی النّار كُلّما دَخَلَت اُمّة لَعَنَت اُختَها حَتّى اِذا ادّارَكوا فيها جميعا قالَت اُخراهُم لِاُولاهُم ربّنا هؤلاءِ اَضلّونا فَآتِهِم عَذابا ضِعفا مِنَ النّار قالَ لِكُلٍّ ضِعفٌ ولكن لا تَعلَمون»
[ترجمه فولادوند] مىفرمايد: «در ميان امتهايى از جن و انس، كه پيش از شما بودهاند، داخل آتش شويد.» هر بار كه امتى [در آتش] درآيد، همكيشان خود را لعنت كند، تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند؛ [آنگاه] پيروانشان درباره پيشوايانشان مىگويند: «پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده.» [خدا] مىفرمايد: «براى هر كدام [عذاب] دوچندان است، ولى شما نمىدانيد.»
خیلی بد شد. باید روحیه را بالا نگه میداشتم. به همین منظور گفتم سر خود را کمی با امور خارجه.گرم کنم [روز اولی].
مادورو امروز برای چندمین بار رئیسجمهور ونزوئلا شد. به [دکتر محمدرضا] عارف زنگ زدم. تماسم را رد کرد و پیامک فرستاد: "Can't talk. Please text me."
میخواستم ببیند آیا مادورو زنگ زده بود تا به من تبریک بگوید؟ مسئله خودم نبودم. ملت ایران بود. برای اینکه مسئله خودم نباشد، یک دور در دفتر ریاستجمهوری زدم و بعد به [دکتر محمدرضا] عارف پیامک دادم. با اوقات تلخی پاسخ داد: «دکترجان! من معاون اولم و اینها که کار من نیست. شما مگه مسئول دفتر نداری؟ بذار برسیم سر کار. تازه روز اوله. فکر کردی رئیسجمهور شدی خبریه؟ و …». البته اینها را نگفت بندهخدا، خودم فهمیدم. الحق که اسطوره passive aggressive در سپهر سیاست ایران است.
به آقای حاجیمیرزایی گفتم گوشی ریاستجمهوری را چک کند تا شماره مادورو را پیدا کنیم. هرچه گشت پیدا نکرد. گفتم شاید خیلی وارد نیست با این گوشی کار کند و دارد گیجبازی درمیآورد. به محمدجواد [آذری جهرمی] گفتم بررسی کند. او هم نیافت. فقط یک شماره با پیش شماره 58+ در لیست تماسها پیدا کرد که آن هم زنگ زدیم رفت روی پاسخگوی خودکار و به فارسی گفت «به نام خدا، شما با سفارت ایران در ونزوئلا تماس گرفتهاید. جهت ارتباط با ...» دیگر حوصله نداشتم بقیهاش را گوش دهم. واقعا در دولت شهید رئیسی کمکاری شده. حداقل ده بار ما رفتیم و آنها آمدهاند، ولی یک شماره ذخیره نکردهایم از مادورو.
سپردم تا یک ترجمه اسپانیایی نهجالبلاغه هم برای مادورو بفرستیم به عنوان چشمروشنی. بعد یک نفر از کارکنان گفت که زبان ونزوئلا پرتغالیست. خلاصه ماندیم چه کنیم. باید هرچه سریعتر وزیر خارجه را معلوم کنیم.
@Masouds_Concerns
امروز با زهرا [پزشکیان] رفتیم پاستور. چون روز اول بود، از زیر قرآن رد شدم. سپس قرآن باز کردیم. آیه ۳۸ سوره اعراف آمد:
«قالَ ادخُلُوا فی اُمَمٍ قَد خَلَت مِن قَبلِكُم مِنَ الجِنّ وَالاِنسِ فی النّار كُلّما دَخَلَت اُمّة لَعَنَت اُختَها حَتّى اِذا ادّارَكوا فيها جميعا قالَت اُخراهُم لِاُولاهُم ربّنا هؤلاءِ اَضلّونا فَآتِهِم عَذابا ضِعفا مِنَ النّار قالَ لِكُلٍّ ضِعفٌ ولكن لا تَعلَمون»
[ترجمه فولادوند] مىفرمايد: «در ميان امتهايى از جن و انس، كه پيش از شما بودهاند، داخل آتش شويد.» هر بار كه امتى [در آتش] درآيد، همكيشان خود را لعنت كند، تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند؛ [آنگاه] پيروانشان درباره پيشوايانشان مىگويند: «پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند، پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده.» [خدا] مىفرمايد: «براى هر كدام [عذاب] دوچندان است، ولى شما نمىدانيد.»
خیلی بد شد. باید روحیه را بالا نگه میداشتم. به همین منظور گفتم سر خود را کمی با امور خارجه.گرم کنم [روز اولی].
مادورو امروز برای چندمین بار رئیسجمهور ونزوئلا شد. به [دکتر محمدرضا] عارف زنگ زدم. تماسم را رد کرد و پیامک فرستاد: "Can't talk. Please text me."
میخواستم ببیند آیا مادورو زنگ زده بود تا به من تبریک بگوید؟ مسئله خودم نبودم. ملت ایران بود. برای اینکه مسئله خودم نباشد، یک دور در دفتر ریاستجمهوری زدم و بعد به [دکتر محمدرضا] عارف پیامک دادم. با اوقات تلخی پاسخ داد: «دکترجان! من معاون اولم و اینها که کار من نیست. شما مگه مسئول دفتر نداری؟ بذار برسیم سر کار. تازه روز اوله. فکر کردی رئیسجمهور شدی خبریه؟ و …». البته اینها را نگفت بندهخدا، خودم فهمیدم. الحق که اسطوره passive aggressive در سپهر سیاست ایران است.
به آقای حاجیمیرزایی گفتم گوشی ریاستجمهوری را چک کند تا شماره مادورو را پیدا کنیم. هرچه گشت پیدا نکرد. گفتم شاید خیلی وارد نیست با این گوشی کار کند و دارد گیجبازی درمیآورد. به محمدجواد [آذری جهرمی] گفتم بررسی کند. او هم نیافت. فقط یک شماره با پیش شماره 58+ در لیست تماسها پیدا کرد که آن هم زنگ زدیم رفت روی پاسخگوی خودکار و به فارسی گفت «به نام خدا، شما با سفارت ایران در ونزوئلا تماس گرفتهاید. جهت ارتباط با ...» دیگر حوصله نداشتم بقیهاش را گوش دهم. واقعا در دولت شهید رئیسی کمکاری شده. حداقل ده بار ما رفتیم و آنها آمدهاند، ولی یک شماره ذخیره نکردهایم از مادورو.
سپردم تا یک ترجمه اسپانیایی نهجالبلاغه هم برای مادورو بفرستیم به عنوان چشمروشنی. بعد یک نفر از کارکنان گفت که زبان ونزوئلا پرتغالیست. خلاصه ماندیم چه کنیم. باید هرچه سریعتر وزیر خارجه را معلوم کنیم.
@Masouds_Concerns