1.راستش کار خاصی نیست , موقع هایی که تنهام عادت دارم بدون هندزفری و با صدای بلند آهنگ گوش بدم و باهاش بخونم , میرم حیاط و از گلا عکس میگیرم و شاید اگه حال داشتم برای خودم سالاد یا نودل یا هرچی که با محتویات تو یخچال بشه درست کرد , درست میکنم.
2.راستش خیلی زیاده و نمیدونم چطور توصیفش کنم.
خیلی چیزها تغییر کرده , من از یه سری از روابط سمی خودمو کشیدم کنار و چون خیلی به اون روابط وابسته بودم این فرآیند جدایی خیلی برام سخت و دردناک بود * هنوز آثارش کاملا از بین نرفته هرچند * , یه جورایی میتونم اینطوری توصیفش کنم که خودمو یه دور کاملا زدم و شکوندم و خراب کردم و بعد به سختی دوباره ساختم...
بیشتر درگیر سلف لاو شدم و سعی کردم به خودم اهمیت بدم و کارایی کنم که خوشحالم میکنه و بهم حس خوبی میده , راجب بهش حس خوبی دارم...
3.آمممم , راستش من از خیلی از فاکتورای مختلفی که تو آدماس خوشم میاد..., آدمایی که میشه باهاشون راجب چیزهای مختلف حرف زد و آدمای مهربون و منطقی ای هستند , آدم هایی که کتاب زیاد میخونن و فیلم زیاد میبینن , راستش ظاهر و طرز لباس پوشیدن آدما رو ملاک قرار نمیدم ولی وقتی میبینم یکی تم لباس پوشیدن و حالت چهرش راحت و دوستانس و اینکه نسبت به چیزی که تنشه و ظاهرش اعتماد به نفس داره برام جذابه.
2.راستش خیلی زیاده و نمیدونم چطور توصیفش کنم.
خیلی چیزها تغییر کرده , من از یه سری از روابط سمی خودمو کشیدم کنار و چون خیلی به اون روابط وابسته بودم این فرآیند جدایی خیلی برام سخت و دردناک بود * هنوز آثارش کاملا از بین نرفته هرچند * , یه جورایی میتونم اینطوری توصیفش کنم که خودمو یه دور کاملا زدم و شکوندم و خراب کردم و بعد به سختی دوباره ساختم...
بیشتر درگیر سلف لاو شدم و سعی کردم به خودم اهمیت بدم و کارایی کنم که خوشحالم میکنه و بهم حس خوبی میده , راجب بهش حس خوبی دارم...
3.آمممم , راستش من از خیلی از فاکتورای مختلفی که تو آدماس خوشم میاد..., آدمایی که میشه باهاشون راجب چیزهای مختلف حرف زد و آدمای مهربون و منطقی ای هستند , آدم هایی که کتاب زیاد میخونن و فیلم زیاد میبینن , راستش ظاهر و طرز لباس پوشیدن آدما رو ملاک قرار نمیدم ولی وقتی میبینم یکی تم لباس پوشیدن و حالت چهرش راحت و دوستانس و اینکه نسبت به چیزی که تنشه و ظاهرش اعتماد به نفس داره برام جذابه.