سلوک و آداب مشترک صوفیان
#سماع
(قسمت چهارم)
🔶 بدعت سماع در تصوف بنابر نقل خودشان که در کتابهایشان آوردهاند، از ایشان تلفات بسیاری گرفته و این مَثَل را برای انسان تداعی میکند که: ناگهان بانگی برآمد، خواجه مُرد!
منقولات ایشان در این زمینه مشابهت بسیار به افسانه دارد؛ زیرا منبع و مدرک محکمه پسندی بر آن نیست و هرچه هست، از صدرالدراویش! سینه به سینه به گوش نویسنده رسیده و او هم در احوالات صوفیان قلم رانده است.
با کنکاش و جستجو در متون قدیمی صوفیانه میبینیم، آنچنان که از رقص و سماع و حالات معنوی حاصل از آن بحث میشود، خبری از کلام الهی و احادیث و روایات نیست و همین نکته زنگ خطر برای کسانی است که میخواهند راه تکامل انسانیت را از طریق درست معنوی طی کنند.
🔶مقصود مشایخ، اعلام، بزرگان و حتی دراویش دونپایهی صوفی از برگزاری مراسم سماع هر چه بوده، نمیتوان وسائل این هدف را توجیه کرد. یکی از محرمات غنا و گوش دادن به آن است.
🔶 در حدیثی، اختراع موسیقی و غنا هر دو به شیطان نسبت داده شده و آن روایتی است از امام صادق علیه السلام که فرمود: من کودک خردسالی بودم روزی دیدم عدهای بر طبل میزنند و بازی میکنند خواستم بایستم و تماشا کنم؛ پدرم فرمود: همهی این لهویات و آوازخوانیهایی که میبینی شیطان برای شماتت آدم علیه السلام به هنگام اخراج وی از بهشت ساخته است.[۱]
🔶 مراسم سماع، از مصادیق لهو و لعب است که صوفیان حرمت آن را با حضور خوانندگان زن تکمیل کردهاند.
♦️خواجه عبدالله انصاری از قول بوبکر حرمی مینویسد: به مکه مهمان کسی بودیم، آن میزبان کنیزکی داشت که چیزی بردانست خواند و گفت: لامتی فیک معشر فاقلّوا و اکثروا. قومی از بهر تو مرا ملامت بسیار کردند... درویشی برپای خواست، بانگی چند بکرد و گفت که ملامت نکرد مرا در مهر تو، مگر هم تو. این حرف بگفت و بیفتاد و برفت از دنیا![۲]
♦️یا در جریانی دیگر این معصیت تکرار میشود و خواجه عبدالله بیآنکه اعتراضی به این روش داشته باشد آن را نقل میکند که: صوفی در شهر آبله[۳] میرفت؛ به نزدیک کوشکی رسید سخت نیکو و بر آن مهتری بود، پیش وی کنیزکی مغنی سماع میکرد. آن درویش آواز سماع بشنید که کنیزک میکرد و این بیت را میگفت: کل یوم تتلون غیر هذا بک احسن، کل یوم تتحول غیر هذا بک اجمل. آن درویش را خوش آمد و آن برو و به برگ وی بود، در رقص ایستاد و میگفت: یا جاریه بالله و بحیوه مولاک لاعدتِ علی هذا البیت.
کنیزک تکرار میکرد. خواجه با کنیزک گفت: پرا بنگدری، تکرار میکنی؟ گفت: در زیر کوشک درویشی است خوش گشته است، از بهر وی میگویم. آن مرد سر فرو کرد و آن غریب را دید، خوش گشته و پای میکوفت. به آخر سخنی بگفت و بانگی بزد و بیفتاد و جان بداد.[۴]
🔶 گرچه اغراقگویی از آداب صوفیانه و جزء لاینفک ادبیات ایشان است و این معنا با سیر کتب ایشان از جمله نوشتههای عطار نیشابوری کاملاً مشخص است.
♦️اما طبقات الصوفیه برخی بزرگان تصوف را کشتهی راه سماع معرفی میکند و مینویسد: ذوالنون مصری، شبلی، خراز، نوری و دراج همه در سماع برفتهاند![۵]
وی از حال ایوب نجار گوژپشت مینویسد که: پیش او چیزی بر خواندند به پارسی، او برخواست و رقص کرد با پشت راست! آنگاه گفت: نفیر از تو و بیفتاد و بیهوش شد، سه روز چنان میبود و برفت.[۶]
📚پی نوشت:
۱- دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۹
۲- طبقات الصوفیه، تصحیح مولایی ص ۵۰۴
۳- شهریست میان بصره و کوفه
۴- طبقات الصوفیه، تصحیح مولایی ص ۵۰۶
۵- همان ص ۵۱۰
۶- طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری، تصحیح مولایی ص ۵۰۵
#آداب_مشترک_صوفیان
#سماع
#تصوف
@OstadSokhanvar
#سماع
(قسمت چهارم)
🔶 بدعت سماع در تصوف بنابر نقل خودشان که در کتابهایشان آوردهاند، از ایشان تلفات بسیاری گرفته و این مَثَل را برای انسان تداعی میکند که: ناگهان بانگی برآمد، خواجه مُرد!
منقولات ایشان در این زمینه مشابهت بسیار به افسانه دارد؛ زیرا منبع و مدرک محکمه پسندی بر آن نیست و هرچه هست، از صدرالدراویش! سینه به سینه به گوش نویسنده رسیده و او هم در احوالات صوفیان قلم رانده است.
با کنکاش و جستجو در متون قدیمی صوفیانه میبینیم، آنچنان که از رقص و سماع و حالات معنوی حاصل از آن بحث میشود، خبری از کلام الهی و احادیث و روایات نیست و همین نکته زنگ خطر برای کسانی است که میخواهند راه تکامل انسانیت را از طریق درست معنوی طی کنند.
🔶مقصود مشایخ، اعلام، بزرگان و حتی دراویش دونپایهی صوفی از برگزاری مراسم سماع هر چه بوده، نمیتوان وسائل این هدف را توجیه کرد. یکی از محرمات غنا و گوش دادن به آن است.
🔶 در حدیثی، اختراع موسیقی و غنا هر دو به شیطان نسبت داده شده و آن روایتی است از امام صادق علیه السلام که فرمود: من کودک خردسالی بودم روزی دیدم عدهای بر طبل میزنند و بازی میکنند خواستم بایستم و تماشا کنم؛ پدرم فرمود: همهی این لهویات و آوازخوانیهایی که میبینی شیطان برای شماتت آدم علیه السلام به هنگام اخراج وی از بهشت ساخته است.[۱]
🔶 مراسم سماع، از مصادیق لهو و لعب است که صوفیان حرمت آن را با حضور خوانندگان زن تکمیل کردهاند.
♦️خواجه عبدالله انصاری از قول بوبکر حرمی مینویسد: به مکه مهمان کسی بودیم، آن میزبان کنیزکی داشت که چیزی بردانست خواند و گفت: لامتی فیک معشر فاقلّوا و اکثروا. قومی از بهر تو مرا ملامت بسیار کردند... درویشی برپای خواست، بانگی چند بکرد و گفت که ملامت نکرد مرا در مهر تو، مگر هم تو. این حرف بگفت و بیفتاد و برفت از دنیا![۲]
♦️یا در جریانی دیگر این معصیت تکرار میشود و خواجه عبدالله بیآنکه اعتراضی به این روش داشته باشد آن را نقل میکند که: صوفی در شهر آبله[۳] میرفت؛ به نزدیک کوشکی رسید سخت نیکو و بر آن مهتری بود، پیش وی کنیزکی مغنی سماع میکرد. آن درویش آواز سماع بشنید که کنیزک میکرد و این بیت را میگفت: کل یوم تتلون غیر هذا بک احسن، کل یوم تتحول غیر هذا بک اجمل. آن درویش را خوش آمد و آن برو و به برگ وی بود، در رقص ایستاد و میگفت: یا جاریه بالله و بحیوه مولاک لاعدتِ علی هذا البیت.
کنیزک تکرار میکرد. خواجه با کنیزک گفت: پرا بنگدری، تکرار میکنی؟ گفت: در زیر کوشک درویشی است خوش گشته است، از بهر وی میگویم. آن مرد سر فرو کرد و آن غریب را دید، خوش گشته و پای میکوفت. به آخر سخنی بگفت و بانگی بزد و بیفتاد و جان بداد.[۴]
🔶 گرچه اغراقگویی از آداب صوفیانه و جزء لاینفک ادبیات ایشان است و این معنا با سیر کتب ایشان از جمله نوشتههای عطار نیشابوری کاملاً مشخص است.
♦️اما طبقات الصوفیه برخی بزرگان تصوف را کشتهی راه سماع معرفی میکند و مینویسد: ذوالنون مصری، شبلی، خراز، نوری و دراج همه در سماع برفتهاند![۵]
وی از حال ایوب نجار گوژپشت مینویسد که: پیش او چیزی بر خواندند به پارسی، او برخواست و رقص کرد با پشت راست! آنگاه گفت: نفیر از تو و بیفتاد و بیهوش شد، سه روز چنان میبود و برفت.[۶]
📚پی نوشت:
۱- دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۹
۲- طبقات الصوفیه، تصحیح مولایی ص ۵۰۴
۳- شهریست میان بصره و کوفه
۴- طبقات الصوفیه، تصحیح مولایی ص ۵۰۶
۵- همان ص ۵۱۰
۶- طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری، تصحیح مولایی ص ۵۰۵
#آداب_مشترک_صوفیان
#سماع
#تصوف
@OstadSokhanvar