- 𝙊𝙪𝙙𝙞𝙤𝙥𝙝𝙞𝙡𝙚


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


⥂𝐓𝐫𝐲 𝐭𝐨 𝐰𝐢𝐧 𝐡𝐞𝐫 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭 𝐬𝐨 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐲𝐨𝐮 𝐝𝐨𝐧'𝐭 𝐛𝐥𝐚𝐦𝐞 𝐲𝐨𝐮𝐫𝐬𝐞𝐥𝐟 𝐟𝐨𝐫 𝐧𝐨𝐭 𝐭𝐫𝐲𝐢𝐧𝐠∞
- 𝙈𝙚: @Sara_kitten


- 𝙐𝙣𝙠𝙣𝙤𝙬𝙣: http://t.me/HidenChat_Bot?start=1685977550

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


115?


"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁"
𝗁𝗎𝗋𝗍𝗌, 𝖼𝖺𝗅𝗆 𝗂𝗍 𝖽𝗈𝗐𝗇 𝗉𝗅𝖾𝖺𝗌𝖾.


ꍈ 𝖨 𝗍𝗁𝗂𝗇𝗄 𝗍𝗈𝖽𝖺𝗒 𝗂𝗌 𝗍𝗁𝖾
𝖻𝖾𝗌𝗍 𝖽𝖺𝗒 𝗈𝖿 𝗆𝗒
𝗅𝗂𝖿𝖾 𝖦𝗈𝗇𝗇𝖺
𝗋𝖾𝗇𝗍 𝖺...


ꂝ 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟔•࿐

میتونم بگم بهترین لحظه زندگیم بود ولی نمیشد اون رفیقم بود این کار اشتباه بود.
سریع خودم از روش بلند شدم که دستمو گرفت و منو زیر خودش جا داد:"از چی فرار میکنی وقتی میدونم میخوایش"
با صدای خمارش داشت خامم میکرد ولی نمیخوام این اتفاق بیوفته:"در..مورد چی...حرف میزنی؟"
با لرزش صدام همه چی رو لو دادم که باعث نیشخند زدنش شد:"میدونم منو میخوای"
با حرفش چشام گرد شد که به لبم نگاه کرد:"منم تورو میخوام حتی..."
مکثی کرد و به چشم هام نگاه کرد:"بیشتر از خودت"
و سرشو وارد گردنم کرد و شروع به مکیدن کرد.
دستمو رو بدنش زاشتم تا اونو از خودم جدا کنم ولی بیشتر از قبل شروع به مکیدن کرد و باعث فشردن چشام از درد شد:"اههه اروم...."
سرشو از گردنم در اورد که کنترلم رو از دست دادم و شروع به بوسیدنش کردم.
با دیدن رژ لبم رو بدنش با افتخار نگاش کردم که باعث نیشخندش شد.


- 𝖣𝗈𝗇'𝗍 𝗍𝖺𝗄𝖾 𝗒𝗈𝗎𝗋 𝖾𝗒𝖾𝗌 𝗈𝖿𝖿 𝗆𝖾 𝖻𝖾𝖼𝖺𝗎𝗌𝖾 𝖨 𝗌𝖾𝖾 𝗍𝗁𝖾 𝗆𝗈𝗈𝗇 𝗂𝗇 𝗍𝗁𝖾𝗆, 𝗆𝗒 𝖻𝖾𝖺𝗎𝗍𝗂𝖿𝗎𝗅.


یک توضیح در مورد فیکی که مینویسم بدم...
خب عام این فیک استریت هم نیست
گی هم نیست....
من رل ایندمو به تهیونگ تشابه کردم در اصل فیک ویکوک نیست.
فق رلمو با رول تهیونگ تشبیه کردم😶🤍


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
◞⃕ ⸼ 𝘚𝘰𝘮𝘦𝘵𝘮𝘦𝘴 𝘢𝘭𝘭𝘪 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘬 𝘢𝘣𝘰𝘶𝘵 𝘪𝘴 𝘺𝘰𝘶
𝘭𝘢𝘵𝘦 𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵𝘴 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘪𝘥𝘥𝘭𝘦
𝘰𝘧 𝘫𝘶𝘯𝘦 𝘩𝘦𝘢𝘵 𝘸𝘢𝘷𝘦𝘴
𝘣𝘦𝘦𝘯 𝘧𝘢𝘬𝘪𝘯𝘨 𝘮𝘦 𝘰𝘶𝘵...


"𝗜 𝗳𝗲𝗲𝗹 𝗰𝗮𝗹𝗺"
𝗐𝗁𝖾𝗇 𝗒𝗈𝗎 𝖺𝗋𝖾 𝗇𝖾𝗑𝗍 𝗍𝗈 𝗆𝖾


ꍈ 𝖬𝗈𝗎𝗍𝗁 𝖿𝗎𝗅𝗅 𝗈𝖿 𝗀𝗎𝗆
𝖨𝗇 𝗍𝗁𝖾 𝖽𝗋𝗂𝗏𝖾𝗐𝖺𝗒
𝖬𝗒 𝖿𝗋𝗂𝖾𝗇𝖽𝗌
𝖺𝗋𝖾𝗇’𝗍 𝖿𝖺𝗋...


ꂝ 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟓•࿐

به حرکاتم نگاه میکرد ولی حرفی نزد،کمی از روغن رو روی بدن سفید و صافش ریختم و با دست های کوچیکم شروع به ماساژ دادن کردم.
سرشو به تخت تکیه داد و چشم هاشو بست میتونستم نفس های پرقدرتی که بیرون میداد رو حس کنم.
با دست هام یخورده روغنی که رو شکمش بود رو روی سینه و گردنش آغشته کردم و به چشم های بستش زل زدم.
همینطور که رو پاش نشسته بودم پشت کردم و کمربند شلوارشو باز کردم:"شلوارمو چرا در میاری توله"
با حرفش سمتش چرخیدم که گردنمو گرفت و نزدیک صورتش کرد:"بیا یه کار بهتر بکنیم"
میتونستم نفس های محکمش رو حس کنم ولی کنجکاو بودم بدونم منظورش چیه:"چه کاری؟"
سرشو نزدیک گوشم برد و اروم زمزمه کرد:"مال من شی"
خواستم از روش بلند شم که لبشو رو لبم کوبید.


- 𝖨 𝖺𝗆 𝗐𝗂𝗍𝗁 𝗒𝗈𝗎 𝗎𝗉 𝗍𝗈 𝗍𝗁𝖾 𝗌𝗄𝗒, 𝗆𝗒 𝗅𝗈𝗏𝖾.


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
◞⃕ ⸼ 𝘞𝘩𝘢𝘵 𝘪𝘧 𝘺𝘰𝘶 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘢𝘭𝘭 𝘵𝘩𝘪𝘴?
𝘉𝘶𝘵 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘢𝘯𝘺𝘰𝘯𝘦 𝘵𝘰 𝘤𝘢𝘭𝘭 𝘺𝘰𝘶
𝘔𝘢𝘺𝘣𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘸𝘪𝘭𝘭 𝘶𝘯𝘥𝘦𝘳𝘴𝘵𝘢𝘯𝘥 𝘮𝘦 𝘭𝘢𝘵𝘦𝘳
𝘉𝘦𝘤𝘢𝘶𝘴𝘦 𝘐 𝘩𝘢𝘥 𝘢 𝘭𝘰𝘵 𝘰𝘧 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨𝘴...


"𝗜 𝗷𝘂𝘀𝘁 𝘄𝗮𝗻𝘁"
𝗍𝗈 𝗌𝗆𝗂𝗅𝖾 𝖺𝗇𝖽 𝖻𝖾 𝗁𝖺𝗉𝗉𝗒 𝗇𝖾𝗑𝗍 𝗍𝗈 𝗒𝗈𝗎.


ꍈ 𝖨 𝗇𝖾𝖾𝖽 𝖺 𝗅𝗈𝗏𝖾𝗋 𝗍𝗈
𝗄𝖾𝖾𝗉 𝗆𝖾 𝗌𝖺𝗇𝖾
𝖯𝗎𝗅𝗅 𝗆𝖾 𝖿𝗋𝗈𝗆
𝗁𝖾𝗅𝗅 𝖻𝗋𝗂𝗇𝗀
𝗆𝖾 𝖻𝖺𝖼𝗄
𝖺𝗀𝖺𝗂𝗇...


ꂝ 𝐏𝐚𝐫𝐭 ️️𝟒•࿐

ناله از درد کشیدم و لباسشو با دست کوچیکم فشردم:"چرا....اینکارو کردی...دردم گرفت"
با اخم نگاش کردم که منو رو کاناپه گذاشت و از جاش بلند شد.
لبخندی بهم زد و موهامو نوازش کرد:"دیگه باید برم"
از جام پاشدم و دستشو گرفتم:"کجا میری؟کاری داری؟"
به چشم هام نگاه کرد و جوابمو داد:"نه ندارم،نمیخوام مزاحم خلوتت بشم انگار هم منتظر مهمون بودی"
متوجه حرفش شدم چون من برای اون همچین تیپی زده بودم و مهمونم اون بود.
سرمو به چپ و راست تکون دادم:"مهمونی در کار نیست فعلا بمون ماساژ جدید یاد گرفتم میخوام با تو امتحانش کنم"
یخورده فکر کرد و جوابمو داد:"خیلی خب باشه"
دستشو گرفتم و دنبال خودم به اتاقم بردم:"رو تخت دراز بکش"
بدون هیچ مکثی رو تخت دراز کشید و منتظرم موند.
از تخت بالا رفتم و رو پاهاش نشستم،دستمو زیر لباسش بردم:"اجازه هست لباستو در بیارم؟"
گوشیشو از جیبش در اورد و با سر تایید کرد.
لباسشو با یک حرکت از سرش در اوردم و پایین تخت انداختم.
یخورده روش خم شدم و از عسلی جفت تخت چندتا روغن که برای ماساژ خریده بودم در اوردم.


- 𝖣𝗈𝗇'𝗍 𝗅𝖾𝖺𝗏𝖾 𝗆𝖾 𝖺𝗅𝗈𝗇𝖾 𝖾𝗏𝖾𝗇 𝗂𝖿 𝗒𝗈𝗎 𝗁𝖺𝗍𝖾 𝗆𝖾.


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
◞⃕ ⸼ 𝘎𝘪𝘷𝘦 𝘮𝘦 𝘺𝘰𝘶𝘳 𝘩𝘢𝘯𝘥
𝘮𝘺 𝘮𝘰𝘰𝘯
𝘛𝘳𝘶𝘴𝘵 𝘮𝘦
𝘐 𝘸𝘪𝘭𝘭 𝘥𝘰 𝘢𝘯𝘺𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘺𝘰𝘶
𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘪𝘵 𝘮𝘢𝘺 𝘶𝘱𝘴𝘦𝘵 𝘺𝘰𝘶...


"𝗧𝗵𝗲 𝘀𝗰𝗲𝗻𝗲𝘀"
𝗈𝖿 𝗆𝗒 𝗅𝗂𝖿𝖾 𝖺𝗋𝖾 𝖺𝗌 𝖻𝖾𝖺𝗎𝗍𝗂𝖿𝗎𝗅 𝖺𝗌 𝗒𝗈𝗎𝗋𝗌.


ꍈ 𝖨𝗍 𝗌𝗍𝖺𝗋𝗍𝗌 𝗐𝗂𝗍𝗁 𝗈𝗇𝖾
𝖠𝗅𝗅 𝖨 𝗄𝗇𝗈𝗐 𝖨𝗍’𝗌
𝗌𝗈 𝗎𝗇𝗋𝖾𝖺𝗅
𝖶𝖺𝗍𝖼𝗁 𝗒𝗈𝗎...


ꂝ 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑•࿐

برای امدنش انقدری عجله داشتم که یادم رفت تلویزیونی که فیلم پورن پخش میکرد رو خاموش کنم که به حرف امد:"این چیه داره پخش میشه"
به تلویزیون نگاه کردم و فهمیدم به بدترین شکل ممکن گند زدم،سریع کنترل رو برداشتم و خاموش کردم.
با استرس رفتم اشپزخونه و خودمو بازخواست کردم که چرا بیشتر مراقب نبودم که صدام کرد:"بیا اینجا بشین"
اب دهنمو قورت دادم و کنارش نشستم.
با فکری که به ذهنم رسید سریع از جام بلند شدم و رو بهش ایستادم:"من الان زود میام تو از چایت لذت ببر"
صداشو شنیدم که هی صدام میکرد بیام ولی سریع رفتم تو اتاق و شروع کردم به گریم کردن گردنم تا نشون بدم مارک شده.
میتونم بفهمم چقدر تیز بینه و زیادی غیرتیه تحریک کردن احساساتش بد نمیشد.
با صدا کردنم سریع از اتاق رفتم بیرون و کنارش رو کاناپه نشستم.
دستمو گرفت و رو پاهاش نشوند و به گردنم نگاه کرد:"اونا جای چیه"
با استرس اب دهنمو قورت دادم و گفتم:"ها؟اونا خب چیزه...پشه نیش زده"
و با استرس به چشم هاش نگاه کردم که خمار نگام کرد:"عجب که پشه نیش زده"
الکی میخندم و جوابشو میدم:"هه اره خیلی شیطونن پشه های خونمون"
که سریع سرشو اورد و جلوی گردنمو گاز گرفت.

20 last posts shown.

111

subscribers
Channel statistics