با دَرد پِیوَند خورد روحَم بِه تَنَم
با دَرد بَرایَت هَرشَب مِلودیِ قَلبِه بی قَرارَم را نَواختَم
با دَرد به بَهانِهٔ دِلتَنگی هَرشَب بوسیدَمَت
با دَرد به تَنِه زیبایَت کِه حال دانِه هایِ رَنجِش دَر آن روییدِه و مُشَخَص است نِگَریدم
خورشیدِه بی فُروغِ مَن
تَنها یکبار دیگَر بِه سویَم تابِش کُن
وَ هَمین یِکبار٬ کِه بَرایَم بِه شِدَت کافیست
با دَرد بَرایَت هَرشَب مِلودیِ قَلبِه بی قَرارَم را نَواختَم
با دَرد به بَهانِهٔ دِلتَنگی هَرشَب بوسیدَمَت
با دَرد به تَنِه زیبایَت کِه حال دانِه هایِ رَنجِش دَر آن روییدِه و مُشَخَص است نِگَریدم
خورشیدِه بی فُروغِ مَن
تَنها یکبار دیگَر بِه سویَم تابِش کُن
وَ هَمین یِکبار٬ کِه بَرایَم بِه شِدَت کافیست