مگه قـراره چندروز دیگه زنده باشیم؟
اصلا اگه همین فردا از ناکجاآباد یک سنگ خورد توی دلمون چی؟
اگه عمرمون نبود به دنیا چی؟
پس کی دیوونه بـاشیم؟
پس کی قراره از ته دلمون بخندیم؟
برقصیم...
پس کی بریم روی پل هوایی بشینیم ماشینهارو نگاه کنیم از بالا، کیف کنیم؟
پس کی قراره به مسخرهترین چیزها بخندیم؟
پس کی قراره درد دلهامون نپوسه توی دلمون؟
نشینیم کنار هم دوتا استکان چایی بخوریم؟
پس کی غم دنیا تموم میشه از توی دلمون؟
یکوقت به خودمون نیایم ببینیم هرچی روز بـوده، هر چی شب بوده، دیگه تموم شده؟
کاش حال بدمون تموم شه
کاش یکم زندگی کنیم
دیوونگی کنیم
دیوونگی ...
اصلا اگه همین فردا از ناکجاآباد یک سنگ خورد توی دلمون چی؟
اگه عمرمون نبود به دنیا چی؟
پس کی دیوونه بـاشیم؟
پس کی قراره از ته دلمون بخندیم؟
برقصیم...
پس کی بریم روی پل هوایی بشینیم ماشینهارو نگاه کنیم از بالا، کیف کنیم؟
پس کی قراره به مسخرهترین چیزها بخندیم؟
پس کی قراره درد دلهامون نپوسه توی دلمون؟
نشینیم کنار هم دوتا استکان چایی بخوریم؟
پس کی غم دنیا تموم میشه از توی دلمون؟
یکوقت به خودمون نیایم ببینیم هرچی روز بـوده، هر چی شب بوده، دیگه تموم شده؟
کاش حال بدمون تموم شه
کاش یکم زندگی کنیم
دیوونگی کنیم
دیوونگی ...