اخلاق فضیلت
پس از عصر روشنگری به تدریج اخلاق فضیلت به سود دو رقیب دیگر كنار رفت. در غرب تحت تاثیر مسیحیت، افلاطون، و ارسطو اخلاق فضیلت شایع بود. توماس اكونیاس، یکی دیگر از بزرگان اخلاق فضیلت مسیحی قرون وسطایی بود اما از دوره عصر روشنگری به این طرف دو مكتب اخلاقی ظهور كردند یكی اخلاق وظیفهگرایی كانت و دیگری اخلاق پیامدگرایی یا نتیجهگرایی كه مبدا آن هابز و لاک بودند و توسط جرمیبنتام و جان استوارت میل اشاعه شدند. این دو دیدگاه آهسته آهسته اخلاق فضیلت را عقب زدند تا جایی که اخلاق فضیلت دیگر هیچ جایگاهی نداشت و همه متفكران یا اخلاق نتیجه را قبول داشتند (مخصوصا بنتام را كه معتقد به سودگرایی است) یا اخلاق وظیفه را كه كانت مبدا آن بود. از اواخر قرن نوزدهم ضعف این دو مکتب نیز توسط فیلسوفانی چون نیچه مطرح شد و در دوران پست مدرن این انتقادات به اوج خود رسید.
پس از عصر روشنگری به تدریج اخلاق فضیلت به سود دو رقیب دیگر كنار رفت. در غرب تحت تاثیر مسیحیت، افلاطون، و ارسطو اخلاق فضیلت شایع بود. توماس اكونیاس، یکی دیگر از بزرگان اخلاق فضیلت مسیحی قرون وسطایی بود اما از دوره عصر روشنگری به این طرف دو مكتب اخلاقی ظهور كردند یكی اخلاق وظیفهگرایی كانت و دیگری اخلاق پیامدگرایی یا نتیجهگرایی كه مبدا آن هابز و لاک بودند و توسط جرمیبنتام و جان استوارت میل اشاعه شدند. این دو دیدگاه آهسته آهسته اخلاق فضیلت را عقب زدند تا جایی که اخلاق فضیلت دیگر هیچ جایگاهی نداشت و همه متفكران یا اخلاق نتیجه را قبول داشتند (مخصوصا بنتام را كه معتقد به سودگرایی است) یا اخلاق وظیفه را كه كانت مبدا آن بود. از اواخر قرن نوزدهم ضعف این دو مکتب نیز توسط فیلسوفانی چون نیچه مطرح شد و در دوران پست مدرن این انتقادات به اوج خود رسید.