اون رفت و نیمی از قلبم به قلبش گره خورد...
رفت و من دلتنگ تر از پیش شدم...
نمیدونم چیکار کنم...گرمی بغلش اونقد دلچسب بود که دلم میخواد بارها و بارها تجربش کنم...
آغوشش...و حضورش وقتی پا به پام قدم میزد...اونقد آرامش بهم تزریق کرد که نمیخوام از دستش بدم...
میخوام بمونه واسه خودم...جایی نره...فقط واسه خودم باشه...
رفت و من دلتنگ تر از پیش شدم...
نمیدونم چیکار کنم...گرمی بغلش اونقد دلچسب بود که دلم میخواد بارها و بارها تجربش کنم...
آغوشش...و حضورش وقتی پا به پام قدم میزد...اونقد آرامش بهم تزریق کرد که نمیخوام از دستش بدم...
میخوام بمونه واسه خودم...جایی نره...فقط واسه خودم باشه...