محبوب من؛
در رویایی ناتمام، دست های هم را گرفته ایم و هر روز عمرمان را به اتفاق سپری می کنیم.
در خیال من به پای هم پیر می شویم.
روزهایی که باهمیم از سرنوشتم راضی ام.
محبوبم!
یاد شما که می رسد احساس حریق می کنم؛
روی پا بند نیستم.
این سر و آن سر می دوم.
مدام شعله می کشم.
مساحت عمر من شمایید.
راز مرا همه فهمیده اند؛
محبوبم!
شما مرا آباد کرده اید
پیش از این درخت بریده بودم ...
ولی از آن سپیده که در من طلوع کردید؛
درختی خرم شده ام، بید مجنون شده ام
جان من پریشان نیست، از ناله های خود وا مانده نیستم
شب ها رختخواب غرق اشک هایم نمی شود.
بی کس نیستم،
آبادم ... 💚
#محمدصالحعلا
اجرا: جناب #پیمان
#دزیره
در رویایی ناتمام، دست های هم را گرفته ایم و هر روز عمرمان را به اتفاق سپری می کنیم.
در خیال من به پای هم پیر می شویم.
روزهایی که باهمیم از سرنوشتم راضی ام.
محبوبم!
یاد شما که می رسد احساس حریق می کنم؛
روی پا بند نیستم.
این سر و آن سر می دوم.
مدام شعله می کشم.
مساحت عمر من شمایید.
راز مرا همه فهمیده اند؛
محبوبم!
شما مرا آباد کرده اید
پیش از این درخت بریده بودم ...
ولی از آن سپیده که در من طلوع کردید؛
درختی خرم شده ام، بید مجنون شده ام
جان من پریشان نیست، از ناله های خود وا مانده نیستم
شب ها رختخواب غرق اشک هایم نمی شود.
بی کس نیستم،
آبادم ... 💚
#محمدصالحعلا
اجرا: جناب #پیمان
#دزیره