°•♡•°
آینه ات بودم..
با لبخند هایت خندیدم
با چشمانت ، نگاه کردم
و بارها جای تو، برای خودم اشک
ریختم.. برای خودم دلتنگ شدم
امروز اما دستم ، به
انگشت های مردانه ات ، نمیرسد
تویی که مسبب خلق هر
عاشقانه ام بودی، حال حتی
یک واژه هم
بوی تو را نمیدهد ،
..
بگو..
با چه زبانی دوستت داشته باشم؟
شعر کاری نمیکند
اشک هایم تمام شده اند!
و مرگ پشت سالها سکوت مرا دید
میزند!
■
برگرد..
سمتِ چپِ سینه ام عجیب،
درد میکند!
#مهدیه_اسماعیلی
بخشی از 📚"چهار ُ پنجاه ُ یک دقیقه"
@eltehab_zaman
آینه ات بودم..
با لبخند هایت خندیدم
با چشمانت ، نگاه کردم
و بارها جای تو، برای خودم اشک
ریختم.. برای خودم دلتنگ شدم
امروز اما دستم ، به
انگشت های مردانه ات ، نمیرسد
تویی که مسبب خلق هر
عاشقانه ام بودی، حال حتی
یک واژه هم
بوی تو را نمیدهد ،
..
بگو..
با چه زبانی دوستت داشته باشم؟
شعر کاری نمیکند
اشک هایم تمام شده اند!
و مرگ پشت سالها سکوت مرا دید
میزند!
■
برگرد..
سمتِ چپِ سینه ام عجیب،
درد میکند!
#مهدیه_اسماعیلی
بخشی از 📚"چهار ُ پنجاه ُ یک دقیقه"
@eltehab_zaman