خزعبل بافی، به پراكنده گويی، پر حرفی،
تا گزيده گويی، تا به تدريج حرفی نداشتن،
يا دست كم شنونده ی خوب بودن، و امروز
نگاه و تاييد با پلک. كمال يا زوال، فصاحت
تامعلوليت حواسم با تو نيست، كه هيچ
جایديگر هم نيست حواسم متواری ست.
تا گزيده گويی، تا به تدريج حرفی نداشتن،
يا دست كم شنونده ی خوب بودن، و امروز
نگاه و تاييد با پلک. كمال يا زوال، فصاحت
تامعلوليت حواسم با تو نيست، كه هيچ
جایديگر هم نيست حواسم متواری ست.