⃟☆ᵇˡᵒⁿᵈᶦᵃ༉
From:⃟☆ᵐʸ ᵍᵉⁿᵗˡʸ ʳᵃᶦˢᵉᵈ ᵇᵉᵃˢᵗ༉
بلوندیا در نهایت فقر به دنیا اومد.مادرش که همسر قبلی امپراطور بود و رهایش کرده بودن خیلی زود مرد و تنهایی یادگاری اش برای تنها دخترش انگشتری بود که پدرش به او داده بود.داستان عوض میشود و با یافتن انگشتر اونبه عنوان مقام پرنسس به قصر میره.زندگی ای که هیچ وقت حتی تصورش رو هم نمیکرده اما هیچ کس در آن قصر با او با چشم ی پرنسس رفتار نمیکردند.اما پرنسس می تونه توی جنگل دوست خیلی عجیبی برای خوش پیدا کنه،یه گربه کویچک با چشمانی بنفش. دوستی ای بین اونها شکل میگیره و هر دو اونها با وجود هم بزرگ میشن پرنسس دختری بود که هیچ مشکلی اونو از زندگی کردن به شاد و بهترین حالش از پا نذاشت
https://t.me/Locka13otako━━━•❅•°•❈•°•❅•━━━