تو مرا با عشق اشنا کردی و بعد در حالی که تو اقیانوس درد و دلتنگی منتظر گرمیه دستانت بودم روحم را با بی رحمی رها کردی تا در اقیانوس عشقت دست و پا بزند .
تو خودت الفبای عشق را بهم اموختی اما بعد مرا مانند هیزم بی ارزشی در شعله های رنگ سرخ عشقت پرتاب کردی تا بسوزم ، تا خاکستر شوم. ولی من باز فریب تورا خوردم وقتی که گفتی خاکستر من را مثل یه میراث ارزشمند دوست خواهی داشت اما حالا حتی با عشق هم غریبه شدی.. برای اینکه خانه لرزان نقلی ام را در اعماق گوشه کنار ذهنت ویران کنی...تا واژه دوست داشتن را برای من بی معنی کنی.. ولی من مانند تو با دلم تعارف ندارم ؛ من حتی تو شب ترین شب های گمراهیت تو تاریکی ، تو بی پناهیِ سرد ترین دوران زندگیت شونه تو خواهم بود و دستانم مشتاق پاک کردن قطره های خیس مزاحم از چشمان مقدست خواهد بود و بدنم داوطلب به اغوش پر غویت خواهد شد.
تو من را از من گرفتی در عوض تن لختت را میان آتش بپا شده درون قلبم بهم دادی تا ازش با بوسه های نرمم مراقبت کنم ولی من تورا هم خاکستر کردم. ولی برخلاف تو از خاکسترت معبد ساختم و شدم کشیش درگاه تنت ، تو بدنت را از من دریغ میکردی حالا خاکسترت را به اغوش میکشم و روحت را به رنگ روحم پیوند میزنم .
-برای اقیانوس خاکستری که از هیچ پر بود ؛ اپریل 1930.
ᝰ t.me/dailygarsia | خاکستر.
تو خودت الفبای عشق را بهم اموختی اما بعد مرا مانند هیزم بی ارزشی در شعله های رنگ سرخ عشقت پرتاب کردی تا بسوزم ، تا خاکستر شوم. ولی من باز فریب تورا خوردم وقتی که گفتی خاکستر من را مثل یه میراث ارزشمند دوست خواهی داشت اما حالا حتی با عشق هم غریبه شدی.. برای اینکه خانه لرزان نقلی ام را در اعماق گوشه کنار ذهنت ویران کنی...تا واژه دوست داشتن را برای من بی معنی کنی.. ولی من مانند تو با دلم تعارف ندارم ؛ من حتی تو شب ترین شب های گمراهیت تو تاریکی ، تو بی پناهیِ سرد ترین دوران زندگیت شونه تو خواهم بود و دستانم مشتاق پاک کردن قطره های خیس مزاحم از چشمان مقدست خواهد بود و بدنم داوطلب به اغوش پر غویت خواهد شد.
تو من را از من گرفتی در عوض تن لختت را میان آتش بپا شده درون قلبم بهم دادی تا ازش با بوسه های نرمم مراقبت کنم ولی من تورا هم خاکستر کردم. ولی برخلاف تو از خاکسترت معبد ساختم و شدم کشیش درگاه تنت ، تو بدنت را از من دریغ میکردی حالا خاکسترت را به اغوش میکشم و روحت را به رنگ روحم پیوند میزنم .
-برای اقیانوس خاکستری که از هیچ پر بود ؛ اپریل 1930.
ᝰ t.me/dailygarsia | خاکستر.