یکی دیگه از نیازمندی هام اینه که الان پیشم بودی باهم میرفتیم وسط خیابون مسخره بازی در میآوردیم ماشینارو میشماردیم
شیر کاکائو میخوردیم
میرفتیم فست فودی دو کوچه بالاتر پیتزا سفارش میدادیم
به گربه های تو خیابون غذا میدادیم
و آخر سر هم محکم بغلت میکردم جوری که دیگه هیچوقت حسرت بغل کردنتو نداشته باشم.
ولی تو زیادی ازم دوری..
شیر کاکائو میخوردیم
میرفتیم فست فودی دو کوچه بالاتر پیتزا سفارش میدادیم
به گربه های تو خیابون غذا میدادیم
و آخر سر هم محکم بغلت میکردم جوری که دیگه هیچوقت حسرت بغل کردنتو نداشته باشم.
ولی تو زیادی ازم دوری..