✧:🪐-゜
ستاره، ماه، سیارات.. شاید در ذهن هر شخص دیگه ای به زبون آوردن این کلمات ساده و یادآور آسمونهای دور و نزدیک باشه؛ ولی برای اون دختر همه چیز فرق میکرد. بین تمام رویاهایی که اون در ذهنش شکل میبخشید و آرزو میکرد، دیدن فضای دور از زمین، ستارهها و سیارههای کوچیک و بزرگ همیشه به شکل دیگهای میدرخشیدند. آسمون شب، برای اون یه رفیق و همراه قدیمی بود که همیشه برای شناختنش تلاش میکرد. نوازش زمین، آغوش ستارهها، قدم گذاشتن روی سیارههای بی پناه، همه رویاهای دلفریبی بودند که هرشب قبل از بسته شدن چشمهای کوچیکش، ذهنش رو حصار میگرفتند و کمی از آرامش شب رو برای تسکینِ تنهایی، به اون میبخشیدند. کسی چه میدونست؟ شاید اون زاده ی یکی از دنیاهای رویایی و زیبای دور از زمین بود؛ که اشتباها روزی برای تماشا به اینجا اومده بود و حالا برای بازگشت، فقط کافی بود همه ی خاطراتش رو به یاد بیاره...
𝖿𝗈𝗋: https://t.me/lilionsd 🤍
ستاره، ماه، سیارات.. شاید در ذهن هر شخص دیگه ای به زبون آوردن این کلمات ساده و یادآور آسمونهای دور و نزدیک باشه؛ ولی برای اون دختر همه چیز فرق میکرد. بین تمام رویاهایی که اون در ذهنش شکل میبخشید و آرزو میکرد، دیدن فضای دور از زمین، ستارهها و سیارههای کوچیک و بزرگ همیشه به شکل دیگهای میدرخشیدند. آسمون شب، برای اون یه رفیق و همراه قدیمی بود که همیشه برای شناختنش تلاش میکرد. نوازش زمین، آغوش ستارهها، قدم گذاشتن روی سیارههای بی پناه، همه رویاهای دلفریبی بودند که هرشب قبل از بسته شدن چشمهای کوچیکش، ذهنش رو حصار میگرفتند و کمی از آرامش شب رو برای تسکینِ تنهایی، به اون میبخشیدند. کسی چه میدونست؟ شاید اون زاده ی یکی از دنیاهای رویایی و زیبای دور از زمین بود؛ که اشتباها روزی برای تماشا به اینجا اومده بود و حالا برای بازگشت، فقط کافی بود همه ی خاطراتش رو به یاد بیاره...
𝖿𝗈𝗋: https://t.me/lilionsd 🤍