من پشیمان گشتم این گفتن چه بود
لیک چون گفتم پشیمانی چه سود
نکته ای کان جست ناگه از زبان
همچو تیری دان که جست آن از کمان
وانگردد از ره آن تیر ای پسر
بند باید کرد سیلی را ز سر
چون گذشت از سر جهانی را گرفت
گر جهان ویران کند نبود شگفت
مثنوی دفتر اول
مولانا در مثنوی از داستان و تمثیل به وفور استفاده کرده است و احساسات و غلیان درون و تجارب ناب عرفانی خود را از این رهگذر به مخاطب عرضه می کند.حکایاتی و داستانهایی که در مثنوی آمده اند نقد حال ما هستند و هر یک حاوی تجاربی راهگشا که در طول قرون همچنان به کار جویندگان حقیفت می آیند از جمله این داستانهای تودرتو و لایه لایه داستان طوطی و بازرگان است که چندین موضوع جالب در آن نهفته است.یکی از موضوعات ارزنده این حکایت تاکید به سکوت و پرهیز از پراکنده گویی و سخن به موقع و مناسب بر زبان راندن است.
آنجا که خواجه از گفتن درد دلهای طوطی محبوس پشیمان می شود و مولانا فرصت را مغتنم می شمرد و توصیه می کند که زبان اگرچه از مهمترین عطایای الهی به انسان است و آدمی از آن فواید و بهره های فراوانی می برد، ولیکن همین زبان می تواند برای انسان ها عوارض نامطلوب فردی و اجتماعی نیز در پی داشته باشد. بیرون راندن کلام از دهان، همچون رها کردن تیر از کمان است. هنگامی که تیر از کمان رها می شود، اختیار آن از دست انسان خارج می گردد. اگر هدف درست تعیین نشده باشد و یا نقصی در تیر وجود داشته باشد، تیر به هدف نمی خورد. و یا بجای اصابت به هدف، به بیراهه می رود و چه بسا زیان های سنگینی به بار می آورد و دیگر نمی توان آن را برگرداند هرگز سعی و تلاش برای بازگشت تیر پرتاب شده نتیجه نداشته و ندارد.همچنین با درایت می توان از سرچشمه مانع تشکیل سیل شد اما اگر سیل جاری شد ویرانگر است و سخن را هم می توان در ابتدا در درون خویش نگهداری کرد و چون برملا شد مصیبت به دنبال دارد؛کلام که از دهان خارج شد، همچون تیری است که در فضا رها می شود همچون سیلی است که از سرچشمه جاری می شود. اگر پخته و سنجیده باشد، آثار آن نیز مطلوب و مبارک است. ولی اگر خام و نسنجیده باشد، بازگرداندن آن امکان پذیر نیست و از عواقب و آثار نامطلوب آن نمی توان جلوگیری کرد.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/joinchat/AAAAAD-djOh0rs4ttCQBcA
لیک چون گفتم پشیمانی چه سود
نکته ای کان جست ناگه از زبان
همچو تیری دان که جست آن از کمان
وانگردد از ره آن تیر ای پسر
بند باید کرد سیلی را ز سر
چون گذشت از سر جهانی را گرفت
گر جهان ویران کند نبود شگفت
مثنوی دفتر اول
مولانا در مثنوی از داستان و تمثیل به وفور استفاده کرده است و احساسات و غلیان درون و تجارب ناب عرفانی خود را از این رهگذر به مخاطب عرضه می کند.حکایاتی و داستانهایی که در مثنوی آمده اند نقد حال ما هستند و هر یک حاوی تجاربی راهگشا که در طول قرون همچنان به کار جویندگان حقیفت می آیند از جمله این داستانهای تودرتو و لایه لایه داستان طوطی و بازرگان است که چندین موضوع جالب در آن نهفته است.یکی از موضوعات ارزنده این حکایت تاکید به سکوت و پرهیز از پراکنده گویی و سخن به موقع و مناسب بر زبان راندن است.
آنجا که خواجه از گفتن درد دلهای طوطی محبوس پشیمان می شود و مولانا فرصت را مغتنم می شمرد و توصیه می کند که زبان اگرچه از مهمترین عطایای الهی به انسان است و آدمی از آن فواید و بهره های فراوانی می برد، ولیکن همین زبان می تواند برای انسان ها عوارض نامطلوب فردی و اجتماعی نیز در پی داشته باشد. بیرون راندن کلام از دهان، همچون رها کردن تیر از کمان است. هنگامی که تیر از کمان رها می شود، اختیار آن از دست انسان خارج می گردد. اگر هدف درست تعیین نشده باشد و یا نقصی در تیر وجود داشته باشد، تیر به هدف نمی خورد. و یا بجای اصابت به هدف، به بیراهه می رود و چه بسا زیان های سنگینی به بار می آورد و دیگر نمی توان آن را برگرداند هرگز سعی و تلاش برای بازگشت تیر پرتاب شده نتیجه نداشته و ندارد.همچنین با درایت می توان از سرچشمه مانع تشکیل سیل شد اما اگر سیل جاری شد ویرانگر است و سخن را هم می توان در ابتدا در درون خویش نگهداری کرد و چون برملا شد مصیبت به دنبال دارد؛کلام که از دهان خارج شد، همچون تیری است که در فضا رها می شود همچون سیلی است که از سرچشمه جاری می شود. اگر پخته و سنجیده باشد، آثار آن نیز مطلوب و مبارک است. ولی اگر خام و نسنجیده باشد، بازگرداندن آن امکان پذیر نیست و از عواقب و آثار نامطلوب آن نمی توان جلوگیری کرد.
استاد سابق خسروی
گروه دبیران ادبیات کشور
https://t.me/joinchat/AAAAAD-djOh0rs4ttCQBcA