من مسیر الف رو برای ادامه بازی انتخاب می کنم.
من یه بیشعورِ زبان نفهمِ درون دارم، که گاهی حرفاش کلی پررنگ میشه، میشنوم صداش رو که میگه :
یه روزی توسط ِ این حجم از ناامیدی و سردرگمی که دورت رو گرفته، بلعیده میشی. تو یه دخترِ سرخورده ی خاورمیانه ای هستی که هرچی تلاش کنه نمیتونه به رویاهاش رنگ حقیقت بده. منو ببین، تهش هیچی نیست 😏
بهش میگم :
What the hell are you talking about? 🤛🏻
جا زدن و رها کردن رو همه بلدن، روزی که این حجمِ سیاه رو از دورِ خودم و خودت، دورتر و دورتر کردم، میبینمت :)
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآید 🌹
@molanagamesبازي يكي از دوستان در كارگاه بازي هاي داستاني مولانا
براي شرکت در بازی یا دریافت اطلاعات بيشتر به این نشانی پیام بدین
🔽🔽🔽
@alirezairanmehr3