حارِسان میکشند حارِثانرو و میگویند ما وارثانیم
با مردم نکردند تامل و الان شدند بهشون توسل
زعم نداریم به سخنان سوریتون چون پرنده آزاد میشیم از دوریتون
ما پرندهی رستن از اسارتی،ما دانه سبز شده از زخم جراحتیم
قالبتون از هراس پُر شده ، فطرتتون از ذمیمه پُر شده
از طَیره سنگینیم ، حول مردم سهمگینیم
محمِل آزادگانیم ، زیر علم احجاف نمانیم
رَستیم و رُستیم و شکفتیم ، رَه آزادگی را ، ما گفتیم
آباءمان را کشاندید به ظَلالی ، نتوانساید مارا ، چو ما فرزند زُلالیم
مصلِحتون مصلِح دیگر نیاز است ، تآثر از شما دائم در حال فرار است...