“تو برام شبیه اون ستاره میمونی، میبینی چقدر نورانی و قشنگه؟ با وجود اینکه کلی ستارهی دیگهام دورشه ولی چشمم فقط اونـو میبینه.”
این اولین باری نبود که کسی بهت این حرفارو میزد، اما اولین باری بود که حس کردی قلبت برای یک دقیقه واستاد و زمان فیریز شد. قشنگه نه؟ اینکه کسی باعث بشه همچین حسی بهت دست بده. از اینکه قبول کنی با حرفش یه حس و حال نادری که تاحالا تجربش نکرده بودی بهت دست داد، نمیترسیدی؛ برعکس خیلی هم دوستش داشتی ولی این تازه شروع همهچیز بود. قراره چیزای زیباتری باهاش تجربه کنی.
“
https://t.me/iamdibaa