دل نوشته ای در فراق اربعین
کاروان اربعین در راه است، سفر عشق آغاز شده، اما نه سفری به وسعت دو مکان که سفری به وسعت چهارده قرن مظلومیت و حقانیت شیعه.
قصه غریبی است قصه کربلا که هنوز بعد از قرنها دلدادگان حسین علیه السلام را به عاشقی میخواند.
کاروان به پیش میرود با دلهایی آرام و قدمهایی استوار، ندایی به گوش میرسد، آری ندای"هل من ناصر ینصرنی" حسین علیه السلام است که ما را به یاری میطلبد و ندای مولایمان علی علیه السلام که آزادگان را به گواهی بر قرنها مظلومیت و حقانیت شیعه فرا میخواند.
سفر کربلا سفری است به وسعت غدیر تا عاشورا که عاشقان حسین علیه السلام نه با قدوم ظاهری خویش که با دلهایشان به این سفر آمده اند.
خوشا به حال آسمان و زمین که یکی سنگفرش قدوم زوار اباعبدالله علیه السلام گشته است و دیگری دلهایشان را در آغوش کشیده است و کاش میشنیدیم آهنگ ضربان قلبهای عاشقان حسینی را که در هر تپش "یا لثارات الحسین ع " میگویند و به شوق زیارتش میتپند.
کاروان باز هم به پیش میرود، غدیر را پشت سر میگذارد، ندای حقانیت علی علیه السلام را با گوش جان میشنود و قدم به قدم به عاشورا نزدیک میشود که مگر نه اینکه "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" و کاش چشمهای ما را بصیرتی بود که کاروان حسین ع را در میانه راه ببیند که هنوز نیز به یاریمان میطلبد و ما هنوز لبیک نگفته ایم، چرا که هنوز اسیر جذبه خاکیم و محبوس نفس اماره خویشیم و چگونه میتوان راهی عاشورا شد حال که زندانی تعلقات دنیاییم و روزمرگی هایش.
سفر کربلا تنها سفری به شوق زیارت نیست که گذشتن از نفس اماره است و آماده شدن برای جهاد با نفس، که سنگریزه هایی که در طول سفر پاهایمان را میخراشد "رمی جمرات" در منای دل است و سنگ زدن به شیطان درون.
قصه عجیبی است قصه اربعین و کاش "جابر ابن عبدالله" را میدیدی که به هنگام زیارت مولایش در نخستین اربعین چگونه در فراقش ضجه ها میزد و ناله ها سر میداد و ما نیز به دنبال جابر، ناله کنان و ضجه زنان، همچنان به سمت کربلا به پیش میرویم که "هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله".
چه کسی جز حسین علیه السلام میداند که کدام یک از ما کاروانیان بی هیچ بهانه ای، فارغ از دنیا و تعلقاتش به مانند هفتاد و دو تن از یاران باوفایش ندای هل من ناصر ینصرنی اش را پاسخ میدهیم و به کاروان حقیقی کربلا میپیوندیم و از اعماق دل دعای "اللهم ارزقنا توفیق الشهاده" میخوانیم و چنان میطلبیم که به اجابتش یقین داریم. و کدامینمان توابینی هستیم که به مانند"سلیمان ابن صرد خزاعی" از یاری امام عشق بازمانده ایم و به زیارت امام توبه پذیرمان آمده ایم.
کاروان در حرکت است، ناگهان آسمان را نوری فرامیگیرد، صدای ملایک به گوش میرسد:" السلام علی الحسین المظلوم الشهید،السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات" قصه کربلا را باید با چشم دل دید و با گوش جان شنید که مگر نه اینکه "ما رایت الا جمیلا".
کاروان به کربلا رسیده است، بوی سیب را حس نمیکنی؟ آری! زینب سلام الله علیها به استقبال کاروان اربعین آمده است. مسافر کربلا، میدانم که چقدر تشنه ای، نگاه کن! آری عباس ابن علی علیه السلام است که با فرات به میزبانیمان آمده است.
فرات میان دستان عباس علیه السلام جاریست و مگر نه اینکه عطش دلهای زنگار گرفته یمان جز با نوشیدن جرعه ای از فرات از دستان سقای کربلا سیراب نمیشود.
اینجا کربلاست. کربلا را با دست و پا و چشمهای ظاهر چکار که اینجا با چشم دل باید دید و دست در دستان پر مهر ابوالفضل علیه السلام بر بال ملایک نشست و پرواز کرد تا حسین علیه السلام ، تا قبله گاه عشق، تا معراج شهادت.
آری! این ندای حسین علیه السلام است که هنوز نیز ما را به کربلا میخواند. خدایا بالحسین علیه السلام بالحسین علیه السلام بالحسین علیه السلام ما را در خیل کربلاییانت واقعیت نه فقط کربلا رفته ها بپذیر. اللهم ارزقنا....
زهرا کرمی
https://t.me/AliBrojerdi1359
کاروان اربعین در راه است، سفر عشق آغاز شده، اما نه سفری به وسعت دو مکان که سفری به وسعت چهارده قرن مظلومیت و حقانیت شیعه.
قصه غریبی است قصه کربلا که هنوز بعد از قرنها دلدادگان حسین علیه السلام را به عاشقی میخواند.
کاروان به پیش میرود با دلهایی آرام و قدمهایی استوار، ندایی به گوش میرسد، آری ندای"هل من ناصر ینصرنی" حسین علیه السلام است که ما را به یاری میطلبد و ندای مولایمان علی علیه السلام که آزادگان را به گواهی بر قرنها مظلومیت و حقانیت شیعه فرا میخواند.
سفر کربلا سفری است به وسعت غدیر تا عاشورا که عاشقان حسین علیه السلام نه با قدوم ظاهری خویش که با دلهایشان به این سفر آمده اند.
خوشا به حال آسمان و زمین که یکی سنگفرش قدوم زوار اباعبدالله علیه السلام گشته است و دیگری دلهایشان را در آغوش کشیده است و کاش میشنیدیم آهنگ ضربان قلبهای عاشقان حسینی را که در هر تپش "یا لثارات الحسین ع " میگویند و به شوق زیارتش میتپند.
کاروان باز هم به پیش میرود، غدیر را پشت سر میگذارد، ندای حقانیت علی علیه السلام را با گوش جان میشنود و قدم به قدم به عاشورا نزدیک میشود که مگر نه اینکه "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" و کاش چشمهای ما را بصیرتی بود که کاروان حسین ع را در میانه راه ببیند که هنوز نیز به یاریمان میطلبد و ما هنوز لبیک نگفته ایم، چرا که هنوز اسیر جذبه خاکیم و محبوس نفس اماره خویشیم و چگونه میتوان راهی عاشورا شد حال که زندانی تعلقات دنیاییم و روزمرگی هایش.
سفر کربلا تنها سفری به شوق زیارت نیست که گذشتن از نفس اماره است و آماده شدن برای جهاد با نفس، که سنگریزه هایی که در طول سفر پاهایمان را میخراشد "رمی جمرات" در منای دل است و سنگ زدن به شیطان درون.
قصه عجیبی است قصه اربعین و کاش "جابر ابن عبدالله" را میدیدی که به هنگام زیارت مولایش در نخستین اربعین چگونه در فراقش ضجه ها میزد و ناله ها سر میداد و ما نیز به دنبال جابر، ناله کنان و ضجه زنان، همچنان به سمت کربلا به پیش میرویم که "هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله".
چه کسی جز حسین علیه السلام میداند که کدام یک از ما کاروانیان بی هیچ بهانه ای، فارغ از دنیا و تعلقاتش به مانند هفتاد و دو تن از یاران باوفایش ندای هل من ناصر ینصرنی اش را پاسخ میدهیم و به کاروان حقیقی کربلا میپیوندیم و از اعماق دل دعای "اللهم ارزقنا توفیق الشهاده" میخوانیم و چنان میطلبیم که به اجابتش یقین داریم. و کدامینمان توابینی هستیم که به مانند"سلیمان ابن صرد خزاعی" از یاری امام عشق بازمانده ایم و به زیارت امام توبه پذیرمان آمده ایم.
کاروان در حرکت است، ناگهان آسمان را نوری فرامیگیرد، صدای ملایک به گوش میرسد:" السلام علی الحسین المظلوم الشهید،السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات" قصه کربلا را باید با چشم دل دید و با گوش جان شنید که مگر نه اینکه "ما رایت الا جمیلا".
کاروان به کربلا رسیده است، بوی سیب را حس نمیکنی؟ آری! زینب سلام الله علیها به استقبال کاروان اربعین آمده است. مسافر کربلا، میدانم که چقدر تشنه ای، نگاه کن! آری عباس ابن علی علیه السلام است که با فرات به میزبانیمان آمده است.
فرات میان دستان عباس علیه السلام جاریست و مگر نه اینکه عطش دلهای زنگار گرفته یمان جز با نوشیدن جرعه ای از فرات از دستان سقای کربلا سیراب نمیشود.
اینجا کربلاست. کربلا را با دست و پا و چشمهای ظاهر چکار که اینجا با چشم دل باید دید و دست در دستان پر مهر ابوالفضل علیه السلام بر بال ملایک نشست و پرواز کرد تا حسین علیه السلام ، تا قبله گاه عشق، تا معراج شهادت.
آری! این ندای حسین علیه السلام است که هنوز نیز ما را به کربلا میخواند. خدایا بالحسین علیه السلام بالحسین علیه السلام بالحسین علیه السلام ما را در خیل کربلاییانت واقعیت نه فقط کربلا رفته ها بپذیر. اللهم ارزقنا....
زهرا کرمی
https://t.me/AliBrojerdi1359