|پارتیک|
«وقتی بهش نگاه کردم طوفانی دریا وجودم را به موج دراورد»
همینقدر زیبا و قوی بود.
وقتی نگاهم نگاهش رو ملاقات کرد همه وجودمو اتیش گرفت.
اولین اتیش بود که کسیو ب درد نیاورد بلکه ی حس قشنگ رو توم زنده کرد.
اون حس که سالها قبل تو خودم دفن کرده بودم.
بدون تماس و تلاش، اون حس را زنده کرد.
وقتی لبخند کوچیکِ رو لباش رنگ گرفت دنیا خاکستیرمو ب رنگی مبدل کرد.
با اون لبخند یک دنیا جدید برام نقاشی کرد.
اینقد دلبر بود.
اون زیباترین بود.
مثل یک رویا بود.
بعد از اون روز زندگیم پر از معجزه شد.
اومدنش تو زندگیم معجزه بود.
و همینطور بود که لقب معجزه قشنگم رو مال خودش کرد.
|پارتدو|
معجزهِ قشنگم،من را بشنو.
بشنو این ضربان های بی اراده قلبم را.
بشنو که وحشیانه بعد شنیدن صدای بهشتیت میزنه.
قلبم را بدون فشار دادن تو دستانت مچاله کردی.
صدایش را میشنوی؟
نخیر؟
میدانم.
چون این ضربان هارو مثل احساساتم نسبت ب تو پنهان کردم.
پنهان کردم تو آتلانتیس وجودم.
برای به دست اوردنش باید سالها دنبالش گشت،
ولی تو میتوانی این سالهارو با دو کلمه تموم کنی.
دوست دارم!
اره.
اسون به نظر میاد،ولی اسون نیست.
«وقتی بهش نگاه کردم طوفانی دریا وجودم را به موج دراورد»
همینقدر زیبا و قوی بود.
وقتی نگاهم نگاهش رو ملاقات کرد همه وجودمو اتیش گرفت.
اولین اتیش بود که کسیو ب درد نیاورد بلکه ی حس قشنگ رو توم زنده کرد.
اون حس که سالها قبل تو خودم دفن کرده بودم.
بدون تماس و تلاش، اون حس را زنده کرد.
وقتی لبخند کوچیکِ رو لباش رنگ گرفت دنیا خاکستیرمو ب رنگی مبدل کرد.
با اون لبخند یک دنیا جدید برام نقاشی کرد.
اینقد دلبر بود.
اون زیباترین بود.
مثل یک رویا بود.
بعد از اون روز زندگیم پر از معجزه شد.
اومدنش تو زندگیم معجزه بود.
و همینطور بود که لقب معجزه قشنگم رو مال خودش کرد.
|پارتدو|
معجزهِ قشنگم،من را بشنو.
بشنو این ضربان های بی اراده قلبم را.
بشنو که وحشیانه بعد شنیدن صدای بهشتیت میزنه.
قلبم را بدون فشار دادن تو دستانت مچاله کردی.
صدایش را میشنوی؟
نخیر؟
میدانم.
چون این ضربان هارو مثل احساساتم نسبت ب تو پنهان کردم.
پنهان کردم تو آتلانتیس وجودم.
برای به دست اوردنش باید سالها دنبالش گشت،
ولی تو میتوانی این سالهارو با دو کلمه تموم کنی.
دوست دارم!
اره.
اسون به نظر میاد،ولی اسون نیست.