𝑩𝒓𝒐𝒐𝒅.


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


「 ݁ ٬٬ ࣪𝑫𝒆𝒆𝒑 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕𝒔 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒏𝒆𝒈𝒂𝒕𝒊𝒗𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈𝒔 ۫ ּ 」
𝙀𝙉𝙁𝙋, 𝙇𝙚𝙤, 𝙝𝙚𝙧, 𝙠𝙥𝙤𝙥, 𝙖𝙣𝙞𝙢𝙚, 𝙧𝙚𝙖𝙙,𝙬𝙧𝙞𝙩𝙚,
𝑈𝑘:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1785991182

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


سهم تو هم نگه داشتم عزیز‌کرده. دعای امشبم بودی.


قبلا تو خیابون شکلات و برگه پخش می‌کردم کل حس خوب و لبخند هام رو می‌ریختم داخلش. امشبم هر آنچه لبخند و اکلیل داشتم با این شمع ها پخش کردم. حتی اگه به خواستشون نرسن اگه یکم از اکلیل هامم روشون پاشیده باشه کافیه.


به یه خانومه دادم گفت به کی بدم؟ گفتم بردارین برای من دعا کنین. نازم کرد اسمم رو پرسید گفتم کنکور دادم ایشالا که دانشجوام گفت ساحل به حق همین امشب دانشگاه خوب قبول شی. اکلیلی شدم. به یه آخوند دادم شال سرم نبود. به پلیس ها و یگان ها اکثرا دادم. سه نفر گفتن اعتقادی ندارن.‌ یکی گفت اگه مردم کی جام روشن کنه؟ گفتم بچه آوردین برای چی پس. به یه پلیسه دادم گفت من خواسته ای ندارم. گفتم بردار برای خوشبختی من دعا کن. یکی گفت دعا کن این یکی عروس شه این یکی بچه گیرش بیاد.


تموم شد.


هنوز اینقدر مونده.


من امروز با یک آخوند حرف زدم و نمردم. شاید بتونم درباره خمینی هم بخونم☝️🏻


قلبم رو به درد میاره این کی دراما. وجودم درد میکنه.


اکلیل است که میپاشد.


Forward from: قسمتی از دریا
تنها کسی که حس میکنم تا ته عمق حرفامو درک میکنه ساحله
این که ساعت ها پیشش باشم خسته ام نمیکنه
این نیم وجب بچه نماد سخت کوشی تلاش درک فهم و شعوره برام
دوست دارم بچه کوچلو


🤌🏻


بالاخره میندازمتون کنار گربه ها.


خواب دیدم دوستام ولم کردن. تا مغز استخون تو خواب درد داشت.


آخر شب ها درد داره. دردناکه. ترسناکه. عجیبه. گریه آوره.


اومدیم رو بالکن به صرف کی دراما و غیبت و شربت آلبالو و ریسه و کتاب.


اون خانومی که پارسال شب شام غریبان بهم آخرین دونه شمعت رو دادی و گفتی "اگه حاجت روا شدی سال بعد ۷۲ شمع روشن کن" بهت نیاز دارم زن. خیلی به شمع های معجزه کنت نیاز دارم.


خونه خاله هم جای جالبیه. راحت رفتم سر یخچال غذا برداشتم. ماستم برداشتم. تازه داشتم برای نودل روی کابینتم نقشه می‌کشیدم که مامانم اومد دنبالم.


در واقع اون آدم داخل ذهن هم فرق داره هم انگار صداعه. نمیدونم چجور توصیفش کنم جدی.


به نظرم آدم هایی که داخل ذهنشون با خودشون حرف میزنن و مشورت میگیرن و به شکلی اون فردِ ذهنی انگار از خودشون عاقل تر و منطقی تره و یا احساسی تره به دچار Alter ego هستن.


تا غمش در سینه بود، اسباب عیشم کم نبود
روزگارِ خوش، کزو خوش روزگاری داشتم


ناامیدم کردی از خود ای خوش آن روزی که من
آرزوی بوس و امیدِ کناری داشتم

20 last posts shown.

68

subscribers
Channel statistics