التهابات


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


من، هومن.
اينجا جايست كه در آن غيرقابل تحمل ترم از در خانه مان.
@imwhoman

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


تا صبح کابوس دیدم، به فرهاد گفتم صدقه بده خندید و گفت باشه پیرمرد اما دلم آروم نگرفت و خودم دادم، گفت چه پیگیرِ زنده ماندن مایی، گفتم پیگیرِ کمتر شدنِ اضطرابم هستم شما بهانه ای


فرهاد با چتدنفر از بچه های بیمارستان رفتند پیک نیک، و من تاکسی گرفتم که برگردم خانه، فرهاد گفت از ماکارونی دیشب مانده سیب زمینی نخور اما دیر گفت چون سرراه سیب زمینی های دلخواهم را خریدم و قرار است جمعه ی متوسطی را با فیلم و سیب زمینی سپری کنم.


یک ساعت پیش رسیدیم خانه و خوابیدیم، امشب شبِ سردی بود، کمی پیش بلند شدم پنجره را ببندم دیدم پشت آپارتمانمان چندتا خانه ساخته اند و حیاطِ آپارتمان بغلی چقدر زیباست...
آمدم از آشپزخانه سیب بردارم نور ماه خورد به چشمم، پرده را کنار دادم و دیدم چقدر حیاطتمان روشن است و چقدر آپارتمان یک کوچه بالاتر زیباست،سیب را نصف کردم، در حالیکه نگاهم به ماه بود گاز زدم و فکر کردم که چقدر از زندگی عقب مانده ام و چقدر خواب آلودم و برایم مهم نیست اگر حتی کیلومترها هم عقب بمانم...
به اتاق آمدم، خزیدم زیر پتو و نمیدانم ده ثانیه دیگر به خواب خواهم رفت یا بیست ثانیه ی دیگر و غیر از این در این لحظه هیچ چیز اهمیت ندارد..


Forward from: ٭آلما
تو آرزویِ بلندی و دست من کوتاه
تو دوردستِ امیدی و پای من خسته

-فریدون مشیری

@TheRedApplee


زیادت را که دزدیدند
کمت را آرزو کردم...


شبکه سه مون با تلاش پیگیر فتنه گرفت و چندتا از مریضا شرط بستن سرش، کرونایی ها میگن ایران میبره، گوارشی ها میگن سوریه، و چند دقیقه دیگه ما یا بستنی میخوریم یا هندونه😂
خداروشکر




ماه بلند بالای من، حالای من فردات نباشه
آخ نشه روزی مرهمی جز غم واسه دردات نباشه...


باید چند روز ساکت باشم، حرف زدن و گفتن از هرچیزی، هر لحظه بیشتر داغونم میکنه


دكتر الف امروز میگفت تشخیص سرطانت خوبه واسه تخصص بزن گوارش و کبد، گفتم من دارم به زور و با حرف خودمو قانع میکنم که بخوابم و بیدار بشم و سرپا بمونم و نفس بکشم از تخصص با من حرف نزن؛
گفت زیر فشار کشیکایی؟ گفتم زیرِ فشارم، فشارِ هرچیزی غیر از کشیک...


Forward from: مردِ تکثیر شده
من وقتايي که ناراحتم خیلی حرف میزنم.
من بیشتر وقتا دارم خیلی حرف میزنم.


پسرشو برگردوند چون سرطان معده ش قطعی شده.


امیدوارم یه روزی برسه که منم از جمعه ها لذت ببرم


کاش دستهای پرتوانی داشتم، چون الان با فکر کردن بهشون فقط گریه م میگیره و خدا میدونه که چقدر از گریه کردن برای دستهام متنفرم.


یه درخت مو ته بیمارستان هست، یه خانومی چند روز پیش داشت برگاشو میچید رفتم پیشش گفت دستم نمیرسه بالاییارو بچینم اونا سالم ترن، کمکش کردم برگارو بچینه، اسممو پرسید گفت یادش میمونه و رفت،
امروز با اینا برگشته بود.
میگفت دو روز صبر کردم تا نوبت شیفتت بشه و بپزم بیارم.
خدایا شکرت


Forward from: خودشیفته تشریف داره
‏من کلا ادم غمگینی هستم. نه اینکه کسی ولم کرده یا عاشق کسی هستم. زندگیمو دارم، رفیقامو دارم، ولی این غمه هست. از اول یادمه بود، ۹سالم بود. یهو یه لحظه میاد بیخ گلومو میگیره.


نیم ساعت بعد آلارم گوشی ام به صدا درمی‌آید و باید بیدار که هستم، بلند شوم. تا همین حالا فکر کردم و کم و بیش گریستم و چندتایی قرص خوردم و باز دراز کشیدم و دست راستم را گذاشتم روی پیشانی ام و باز هم فکر کردم و کم و بیش گریستم و چندتایی قرص خوردم و باز دراز کشیدم و ....
نیم ساعت بعد آلارم گوشی ام به صدا درمی‌آید و باید بیدار که هستم،بلند شوم.
یک ساعت بعد، بیست ساعت نمیتوانم فکر کنم و کم و بیش بگریم و چندتایی قرص بخورم و دراز بکشم و دست راستم را بگذارم روی پیشانی ام و ...
حالا بیست و هشت دقیقه شد.
حالا بیست و هفت دقیقه.
بیست و هفت دقیقه فرصت دارم در یک جمله بگویم که چرا بیست و شش دقیقه ی بعد، بیست و پنج ساعت است که بیدارم...
اولین جمله این است:
به دنبالِ کلمه ام.
کلمه ای که با آن جمله ای نه چندان معمولی بسازم و خود را قانع کنم که فکر نکند، که بخوابد...

حالا شد بیست و چهار دقیقه...
نتیجه؟
-هیچ.


گفت به آدما طوری نگاه میکنی انگار میخوای بنویسیشون!
و من ترسیدم.


And tell her that her lonely nights are over
و بهش بگو شب های تنهاییش تموم شدن...


https://t.me/khastejn
درست کرده،
من اگه با این قیافه تو یه انیمیشن بازی میکردم نقشِ اون عاشق منگله رو بهم میدادن که هیچوقت هم انتخاب نمیشد
خدایا شکرت

20 last posts shown.

464

subscribers
Channel statistics