@literature9
كافكا، در يادداشتهاى روزانهاش، مینویسد:
«در بازگشت به خانه، به ماكس گفتم كه در بستر مرگ بسيار خوشحال خواهم بود، به شرط آنكه درد زياد نباشد. فراموش كردم اضافه كنم كه بهترين چيزهايى كه نوشتهام بر همين توانايىِ خوشحال مردن بنا مىشود، اما بعداً به عمد از گفتن آن سرباز زدم. در همهٔ اين قطعههاى خوب و بسيار متقاعدكننده، همواره كسى در نظر است كه مىميرد و مردن را دشوار مىيابد و آن را بىعدالتى مىشمارد؛ همهٔ اینها، دستكم به اعتقاد من، براى خواننده بسيار هيجانانگيز است. اما، براى من كه گمان مىكنم بتوانم در بستر مرگم خوشحال باشم، چنين توصيفهايى در نهان يک بازى است، من حتى از مردن در وجود يک محتضر هم لذت مىبرم، بنابراين به شيوهاى حساب شده توجه خواننده را كه بدينگونه به مرگ معطوف شده است بهكار مىگيرم، و كاملاً بيش از او، كه گمان مىكنم در بستر مرگش شكوه خواهد كرد، حضور ذهنم را حفظ خواهم كرد، پس شكوه من تا حد ممكن بىنقص خواهد بود و مانند شكوهاى واقعى ناگهان متوقف نخواهد شد، بلكه سير زيبا وناب خود را ادامه خواهد داد..»
از کتابِ «از کافکا تا کافکا»
موریس بلانشو
ترجمهٔ مهشید نونهالی
كافكا، در يادداشتهاى روزانهاش، مینویسد:
«در بازگشت به خانه، به ماكس گفتم كه در بستر مرگ بسيار خوشحال خواهم بود، به شرط آنكه درد زياد نباشد. فراموش كردم اضافه كنم كه بهترين چيزهايى كه نوشتهام بر همين توانايىِ خوشحال مردن بنا مىشود، اما بعداً به عمد از گفتن آن سرباز زدم. در همهٔ اين قطعههاى خوب و بسيار متقاعدكننده، همواره كسى در نظر است كه مىميرد و مردن را دشوار مىيابد و آن را بىعدالتى مىشمارد؛ همهٔ اینها، دستكم به اعتقاد من، براى خواننده بسيار هيجانانگيز است. اما، براى من كه گمان مىكنم بتوانم در بستر مرگم خوشحال باشم، چنين توصيفهايى در نهان يک بازى است، من حتى از مردن در وجود يک محتضر هم لذت مىبرم، بنابراين به شيوهاى حساب شده توجه خواننده را كه بدينگونه به مرگ معطوف شده است بهكار مىگيرم، و كاملاً بيش از او، كه گمان مىكنم در بستر مرگش شكوه خواهد كرد، حضور ذهنم را حفظ خواهم كرد، پس شكوه من تا حد ممكن بىنقص خواهد بود و مانند شكوهاى واقعى ناگهان متوقف نخواهد شد، بلكه سير زيبا وناب خود را ادامه خواهد داد..»
از کتابِ «از کافکا تا کافکا»
موریس بلانشو
ترجمهٔ مهشید نونهالی