زمان ایستاده بود و من نمیتونستم نفس بکشم؛ وجودت باعث شده بود پروانه های توی قلبم پرواز کنن و چشمات من رو غرق خودشون کنن جوری که هیچکسی نمیتونست من رو از اقیانوس توی چشمات نجات بده
زندگیم اون لحظه با وجود تو قشنگ تر شد
آرزو میکردم زمان دیگه حرکت نکنه و من بتونم دوباره دستاتو بگیرم و ولشون نکنم
امشب ماه ما رو برای رقص دعوت کرده، ماه نورش رو فقط به ما میتابه
بیا همونجوری که دستای همدیگه رو گرفتیم، و به چشمهای همدیگه زل زدیم، بارها و بارها همدیگه رو ببوسیم جوری که نفس کشیدن از یادمون بره؛ اینو بدون که اگه قرار باشه روزی بمیرم
حاضرم به دست تو کشته بشم تا آخرین کسی که منو لمس میکنه تو باشی
- قرارمون باشه نیمه شب
زمانی که عشق مارو میطلبه
زندگیم اون لحظه با وجود تو قشنگ تر شد
آرزو میکردم زمان دیگه حرکت نکنه و من بتونم دوباره دستاتو بگیرم و ولشون نکنم
امشب ماه ما رو برای رقص دعوت کرده، ماه نورش رو فقط به ما میتابه
بیا همونجوری که دستای همدیگه رو گرفتیم، و به چشمهای همدیگه زل زدیم، بارها و بارها همدیگه رو ببوسیم جوری که نفس کشیدن از یادمون بره؛ اینو بدون که اگه قرار باشه روزی بمیرم
حاضرم به دست تو کشته بشم تا آخرین کسی که منو لمس میکنه تو باشی
- قرارمون باشه نیمه شب
زمانی که عشق مارو میطلبه