Video is unavailable for watching
Show in Telegram
•🎥💕🌱•
[روي لبهاي تو وقتي رَدّي از لبخند نيست،
در وجودم، سنگ روي سنگ، ديگر بند نيست!
اخمهايت را كمي وا كن كه تاب آوردنَش،
در توانِ شانههاي خستهی الوند نيست!
خواجهی قاجار اگر چشمِ كسي را كور كرد،
قصهاش آنچه مورخها به ما گفتند نيست!
خواست تا از چشمزخمِ دشمنان حفظت كند...
خوب ميدانست كارِ آتش و اسپند نيست!
آنقدَر شيرينزباني، كار دستم دادهاي!
قندِ خون از خوردنِ بيش از نيازِ قند نيست!
اي تنَت شيرازِ راز آلود، فتحَت ميكنم!
گرچه در رگهام، خونِ پادشاهِ زند نيست...🙂♥️🖇]
[روي لبهاي تو وقتي رَدّي از لبخند نيست،
در وجودم، سنگ روي سنگ، ديگر بند نيست!
اخمهايت را كمي وا كن كه تاب آوردنَش،
در توانِ شانههاي خستهی الوند نيست!
خواجهی قاجار اگر چشمِ كسي را كور كرد،
قصهاش آنچه مورخها به ما گفتند نيست!
خواست تا از چشمزخمِ دشمنان حفظت كند...
خوب ميدانست كارِ آتش و اسپند نيست!
آنقدَر شيرينزباني، كار دستم دادهاي!
قندِ خون از خوردنِ بيش از نيازِ قند نيست!
اي تنَت شيرازِ راز آلود، فتحَت ميكنم!
گرچه در رگهام، خونِ پادشاهِ زند نيست...🙂♥️🖇]