متفاوت با آنچه تا به حال خوانده اید!
❌ کاملا #واقعی ❌
خودش را به سمتم کشید. #تنم را به در ماشین چسباندم و نفسم در #سینه حبس شد.
تمام حرکاتش با آرامشی #ترسناک همراه بود. دست دور #گردنم انداخت و نرم #چانه ام را گرفت و #لب هایش را تر کرد و گفت:که من بهت #نامحرمم؟ الان کی هست که بتونه به من بگه به تو، به نامزدم، به عزیزم دست نزنم؟
هوم؟ کی این حق رو می خواد از من بگیره؟
#لرزش تنم، دست خودم نبود. که. داشتم مابین #بدن او و در ماشین #له می شدم. سرش را که جلو آورد، آب دهانم را قورت دادم.
#لب هایش را مماس لب هایم قرار داد و #نجوا کرد:وقتی یه دست گرفتن ساده رو از من دریغ می کنی، همین میشه دیگه!
خواستم اعتراض کنم اما او لب هایم را اسیر لب هایش کرد و بعد...
کاش خدا در آن لحظات کمی نگاهم می کرد و اجازه نمی داد که...
♨️
https://t.me/joinchat/AAAAAE-P8Au3Put4TQYrPg
♨️https://t.me/joinchat/AAAAAE-P8Au3Put4TQYrPg
دختری که عاشقه اما...
همه چیز همیشه اونطور که فکر می کنیم پیش نمی ره.
❌ کاملا #واقعی ❌
خودش را به سمتم کشید. #تنم را به در ماشین چسباندم و نفسم در #سینه حبس شد.
تمام حرکاتش با آرامشی #ترسناک همراه بود. دست دور #گردنم انداخت و نرم #چانه ام را گرفت و #لب هایش را تر کرد و گفت:که من بهت #نامحرمم؟ الان کی هست که بتونه به من بگه به تو، به نامزدم، به عزیزم دست نزنم؟
هوم؟ کی این حق رو می خواد از من بگیره؟
#لرزش تنم، دست خودم نبود. که. داشتم مابین #بدن او و در ماشین #له می شدم. سرش را که جلو آورد، آب دهانم را قورت دادم.
#لب هایش را مماس لب هایم قرار داد و #نجوا کرد:وقتی یه دست گرفتن ساده رو از من دریغ می کنی، همین میشه دیگه!
خواستم اعتراض کنم اما او لب هایم را اسیر لب هایش کرد و بعد...
کاش خدا در آن لحظات کمی نگاهم می کرد و اجازه نمی داد که...
♨️
https://t.me/joinchat/AAAAAE-P8Au3Put4TQYrPg
♨️https://t.me/joinchat/AAAAAE-P8Au3Put4TQYrPg
دختری که عاشقه اما...
همه چیز همیشه اونطور که فکر می کنیم پیش نمی ره.