Forward from: آزي
❤قسمتی از رمان
#رامش_بادیگارد_مخفی
از بس دویدم به خس خس افتادم رومو برگردوندم وقتی اونو پشتم ندیدم سریع رفتم پشت یکی از درخت ها قایم شدم دستمو گذاشتم روی دهنم تا صدای نفس های بلندم به گوشش نرسه با صدایی که از عصبانیت و خشم وحشتناک شده بود غرید:
_ کجا قایم شدی؟ بهتره که از سوراخ بیرون نیای چون اگه دستم بهت برسه تیکه بزرگت گوشته
صدای پاش خیلی نزدیک بود انگار فقط دو قدم باهام فاصله داشت اومدم از پشت درخت فرار کنم که از پشت کمرم و گرفت و کوبوندتم به درخت
خواستم با دستام بزنمش که سریع متوجه شد و دوتا دستامو گرفت و بالای سرم محکم نگه داشت اینقدر محکم فشار داد که دستم داشت له شد تا خواستم پامو تکون بدم دوتا پاهامو قفله پاهاش کرد
دیگه حتی نمیتونستم جم بخورم
_چه غلطی داری می کنی ولم کن دستم داغون شد
سرش رو جلو آورد و خم شد روی صورتم
تا جایی که نفس های داغش به صورتم برخورد می کرد نفس نفس زنان گفت :
نگفتم به پر و پای من نپیچ؟
نگفتم با من در نیافت؟
نگفتم پا رو دمم نذار بد میبینی؟ حالیت نمیشه دختر نه ؟همش میخوای بری رو مخ من و اعصابمو بهم بریزی؟ میخوای بشم قاتلت؟
دستامو بیشتر فشار داد که اخمام تو هم رفت
_تو یه دیوونه روانی وحشی هستی بهتره بری خودت رو تحویل بدی.
با صدای بلند زد زیر خنده
_که من وحشیم آره؟هنوز وحشی ندیدی دختر جون میخوای نشونت بدم وحشیا چه جورین؟
با خشم نگاش کردم
_لازم به نشون دادن نیست چون خودم دارم جلوم میبینم
تقلا کردم تا دستم رو از دستش بیرون بیارم
ولی هر چی سعی کردم نتونستم
_مرتیکه عقده ای میگم ولم کن
تفریح وار نگام کرد
_ باشه ولت می کنم اما به یه شرط
_چی چه شرطی؟
_به شرطی که...
در کانال زیر👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFdMq41Yb0XQBcrfgg
#رامش_بادیگارد_مخفی
از بس دویدم به خس خس افتادم رومو برگردوندم وقتی اونو پشتم ندیدم سریع رفتم پشت یکی از درخت ها قایم شدم دستمو گذاشتم روی دهنم تا صدای نفس های بلندم به گوشش نرسه با صدایی که از عصبانیت و خشم وحشتناک شده بود غرید:
_ کجا قایم شدی؟ بهتره که از سوراخ بیرون نیای چون اگه دستم بهت برسه تیکه بزرگت گوشته
صدای پاش خیلی نزدیک بود انگار فقط دو قدم باهام فاصله داشت اومدم از پشت درخت فرار کنم که از پشت کمرم و گرفت و کوبوندتم به درخت
خواستم با دستام بزنمش که سریع متوجه شد و دوتا دستامو گرفت و بالای سرم محکم نگه داشت اینقدر محکم فشار داد که دستم داشت له شد تا خواستم پامو تکون بدم دوتا پاهامو قفله پاهاش کرد
دیگه حتی نمیتونستم جم بخورم
_چه غلطی داری می کنی ولم کن دستم داغون شد
سرش رو جلو آورد و خم شد روی صورتم
تا جایی که نفس های داغش به صورتم برخورد می کرد نفس نفس زنان گفت :
نگفتم به پر و پای من نپیچ؟
نگفتم با من در نیافت؟
نگفتم پا رو دمم نذار بد میبینی؟ حالیت نمیشه دختر نه ؟همش میخوای بری رو مخ من و اعصابمو بهم بریزی؟ میخوای بشم قاتلت؟
دستامو بیشتر فشار داد که اخمام تو هم رفت
_تو یه دیوونه روانی وحشی هستی بهتره بری خودت رو تحویل بدی.
با صدای بلند زد زیر خنده
_که من وحشیم آره؟هنوز وحشی ندیدی دختر جون میخوای نشونت بدم وحشیا چه جورین؟
با خشم نگاش کردم
_لازم به نشون دادن نیست چون خودم دارم جلوم میبینم
تقلا کردم تا دستم رو از دستش بیرون بیارم
ولی هر چی سعی کردم نتونستم
_مرتیکه عقده ای میگم ولم کن
تفریح وار نگام کرد
_ باشه ولت می کنم اما به یه شرط
_چی چه شرطی؟
_به شرطی که...
در کانال زیر👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAFdMq41Yb0XQBcrfgg