مجلس چقدر انقلابی؛چقدر کارساز؟!
افزودن صفت انقلابی به نهاد مجلس چقدر منطقی و متناسب است؟ اصولاً نهادی که برآمده از ساز و کار دموکراتیک و مربوط به برهه هایی می شود که یک سیستم سیاسی در راستای تثبیت و نهادمندی گام بر می دارد، چقدر می تواند ماهیت انقلابی داشته باشد. انقلاب در لغت به معنای دگرگشت اساسی، دگرگونی عمیق و زیر و زبر کردن است.
وجه تسمیه انقلاب به مناسباتی بر میگردد که حوادثی طوفان گونه وضعیت موجود را در راستای وضعیت مطلوبی زیر و رو می کند. در اصطلاح نیز انقلاب شامل تغییرات بنیادین و عمیق در زیر ساخت های مختلف یک جامعه است که مبتنی بر یک ایدئولوژی و توام با خشونت است، می باشد.
با تاسی به توصیفات کوتاه بالا مجلس انقلابی قرار است چه تغییرات بنیادی و در چه حوزه هایی ایجاد کند؟ اساساً چرا در کشوری که 4 دهه از انقلاب در آن می گذرد همچنان کسانی خود را انقلابی و بالطبع رقیبانشان را ضدانقلاب بنامند.
مگر اینکه کسانی قائل به انقلاب دائم باشند. انقلاب دائم یعنی بی ثباتی دائم، یعنی هیجان مداوم یعنی فاصله از ثبات که پایه و مبنای توسعه یک نظام و سیستم سیاسی است. انقلاب به عنوان یک مفهوم اجتماعی از نقطه نظر سیاسی نقطه عزیمت و نقطه اشباع دارد. نمی شود که دوران طولانی را با نگرش انقلابی تداوم داد و همچنان با نگرش و مکانیزم های انقلابی جامعه را مدیریت مطلوب کرد و در مجامع بین المللی نیز به عنوان یک بازیگر منطقی و معقول به شمار آید و دوستی و احترام سایر کشورها برانگیزد. رویکرد مداوم انقلابی یعنی همچنان قائل به تغییرات بنیادین بودن و فاصله از ثبات و اصلاح نگری به صورت مسالمت آمیز! (تنش مداوم در سیاست خارجی و بی ثباتی اقتصادی در داخل)
رویکردها که در درازمدت روند انقلابی داشته باشند، واکنش ها و عکس العمل های ضدانقلابی ایجاد می کنند. بر همین اساس هر گونه نقد و انتقاد به سیاست ها را با واکنش هیجانی و انقلابی جواب می دهند و منتقدین را به جای نگریستن از زوایه پروسه ی نقد و اصلاح از نقطه نظر ضدانقلاب نگریسته می شوند. بر همین مبنا انقلاب را قطاری می بینند که در ایستگاههای مختلف کسانی را سوار یا پیاده می کند و جاهایی در فواصل ایستگاهها به بیرون پرت می کند.
مکانیزم سوار و پیاده کردن نیز چون از منطق متعادلی برخوردار نیست، تعداد پیاده ها از سواره ها پیشی می گیرد تا جاییکه دست آخر راننده لوکوموتیو می ماند و واگن های خالی از کسانی که زمانی در رده هم قطارهای آنها محسوب می شدند، چیزی که خیلی از آن به گزاره ی «انقلاب بچه های خود را می بلعد» یاد می کنند.
با این تفاصیل مجلس که باید با طمانینه در فضایی باثبات با نگرش های اصلاح گرایانه پایه توسعه یک کشور را فراهم آورد با پسوند انقلابی قرار است چه کارکردی داشته باشد؟ فراتر از آن، این مجلس با عقبه ی اقبال مردمیِ محدود، نمایندگانی که از حیث تخصص از فربهی لازم برخوردار نیستند و در مقوله سیاست ورزی در ابتدای راه قرار دارند، در پازل سیاست کلان کشور که از نقطه نظر سیاست خارجی و مسئله اقتصادی در آشفتگی بی نظیری به سر می برند، چه نقشی می تواند ایفا نماید؟
از نقطه نظر ارزشگذاری نهادهای سهیم در ساختار قدرت سیاسی، مجلس نمی خواهد و نمی تواند مصدر تغییر اصلاحی بشود تا چه برسد به یدک کشیدن مفهومی بنام انقلابی و تحرک در مقام تغییرات بنیادین انقلابی! نمایندگان مجلس در مناسبات سیاسی کشور تنها اگر بتوانند حرکات هم ارزی از خودشان نشان دهند و با سر وصدا و توپیدن به وزیران اظهار وجود کنند و همین تحرک نیز با پیغام و پسغامی می تواند فتیله ی آن پایین کشیده شود.
برای مثال شاخ و شانه کشیدن نمایندگان برای رئیس جمهوری و تشبیه آن به بنی صدر و خیز برداشتن برای سناریوهای هیجانی به سادگی فرونشستن یک فواره، بایکوت شد. اساساً مجلس در صورت بندی امور سیاسی کشور، نقش و جایگاهی بیشتر از تزیین بندی مناسبات قدرت سیاسی ندارد و هر عنوانی که بر آن بار شود، نمی تواند جایگاه آن را در راس امور که هیچی در جریان امور هم قرار دهد. شاید بیشترین چالش برای تست این مدعا در نقش آفرینی مجلس در قرارداد آتی 25 ساله ایران و چین هویدا شود.
@mousavi2025
افزودن صفت انقلابی به نهاد مجلس چقدر منطقی و متناسب است؟ اصولاً نهادی که برآمده از ساز و کار دموکراتیک و مربوط به برهه هایی می شود که یک سیستم سیاسی در راستای تثبیت و نهادمندی گام بر می دارد، چقدر می تواند ماهیت انقلابی داشته باشد. انقلاب در لغت به معنای دگرگشت اساسی، دگرگونی عمیق و زیر و زبر کردن است.
وجه تسمیه انقلاب به مناسباتی بر میگردد که حوادثی طوفان گونه وضعیت موجود را در راستای وضعیت مطلوبی زیر و رو می کند. در اصطلاح نیز انقلاب شامل تغییرات بنیادین و عمیق در زیر ساخت های مختلف یک جامعه است که مبتنی بر یک ایدئولوژی و توام با خشونت است، می باشد.
با تاسی به توصیفات کوتاه بالا مجلس انقلابی قرار است چه تغییرات بنیادی و در چه حوزه هایی ایجاد کند؟ اساساً چرا در کشوری که 4 دهه از انقلاب در آن می گذرد همچنان کسانی خود را انقلابی و بالطبع رقیبانشان را ضدانقلاب بنامند.
مگر اینکه کسانی قائل به انقلاب دائم باشند. انقلاب دائم یعنی بی ثباتی دائم، یعنی هیجان مداوم یعنی فاصله از ثبات که پایه و مبنای توسعه یک نظام و سیستم سیاسی است. انقلاب به عنوان یک مفهوم اجتماعی از نقطه نظر سیاسی نقطه عزیمت و نقطه اشباع دارد. نمی شود که دوران طولانی را با نگرش انقلابی تداوم داد و همچنان با نگرش و مکانیزم های انقلابی جامعه را مدیریت مطلوب کرد و در مجامع بین المللی نیز به عنوان یک بازیگر منطقی و معقول به شمار آید و دوستی و احترام سایر کشورها برانگیزد. رویکرد مداوم انقلابی یعنی همچنان قائل به تغییرات بنیادین بودن و فاصله از ثبات و اصلاح نگری به صورت مسالمت آمیز! (تنش مداوم در سیاست خارجی و بی ثباتی اقتصادی در داخل)
رویکردها که در درازمدت روند انقلابی داشته باشند، واکنش ها و عکس العمل های ضدانقلابی ایجاد می کنند. بر همین اساس هر گونه نقد و انتقاد به سیاست ها را با واکنش هیجانی و انقلابی جواب می دهند و منتقدین را به جای نگریستن از زوایه پروسه ی نقد و اصلاح از نقطه نظر ضدانقلاب نگریسته می شوند. بر همین مبنا انقلاب را قطاری می بینند که در ایستگاههای مختلف کسانی را سوار یا پیاده می کند و جاهایی در فواصل ایستگاهها به بیرون پرت می کند.
مکانیزم سوار و پیاده کردن نیز چون از منطق متعادلی برخوردار نیست، تعداد پیاده ها از سواره ها پیشی می گیرد تا جاییکه دست آخر راننده لوکوموتیو می ماند و واگن های خالی از کسانی که زمانی در رده هم قطارهای آنها محسوب می شدند، چیزی که خیلی از آن به گزاره ی «انقلاب بچه های خود را می بلعد» یاد می کنند.
با این تفاصیل مجلس که باید با طمانینه در فضایی باثبات با نگرش های اصلاح گرایانه پایه توسعه یک کشور را فراهم آورد با پسوند انقلابی قرار است چه کارکردی داشته باشد؟ فراتر از آن، این مجلس با عقبه ی اقبال مردمیِ محدود، نمایندگانی که از حیث تخصص از فربهی لازم برخوردار نیستند و در مقوله سیاست ورزی در ابتدای راه قرار دارند، در پازل سیاست کلان کشور که از نقطه نظر سیاست خارجی و مسئله اقتصادی در آشفتگی بی نظیری به سر می برند، چه نقشی می تواند ایفا نماید؟
از نقطه نظر ارزشگذاری نهادهای سهیم در ساختار قدرت سیاسی، مجلس نمی خواهد و نمی تواند مصدر تغییر اصلاحی بشود تا چه برسد به یدک کشیدن مفهومی بنام انقلابی و تحرک در مقام تغییرات بنیادین انقلابی! نمایندگان مجلس در مناسبات سیاسی کشور تنها اگر بتوانند حرکات هم ارزی از خودشان نشان دهند و با سر وصدا و توپیدن به وزیران اظهار وجود کنند و همین تحرک نیز با پیغام و پسغامی می تواند فتیله ی آن پایین کشیده شود.
برای مثال شاخ و شانه کشیدن نمایندگان برای رئیس جمهوری و تشبیه آن به بنی صدر و خیز برداشتن برای سناریوهای هیجانی به سادگی فرونشستن یک فواره، بایکوت شد. اساساً مجلس در صورت بندی امور سیاسی کشور، نقش و جایگاهی بیشتر از تزیین بندی مناسبات قدرت سیاسی ندارد و هر عنوانی که بر آن بار شود، نمی تواند جایگاه آن را در راس امور که هیچی در جریان امور هم قرار دهد. شاید بیشترین چالش برای تست این مدعا در نقش آفرینی مجلس در قرارداد آتی 25 ساله ایران و چین هویدا شود.
@mousavi2025