باران گریه ی فرشته های شکسته بال است.
یا شاید اشک بی رنگ شیاطین رانده شده از جهنم .
باران جنسش از شادی و نشاط است.
یا شاید غم و دلتنگیه خانه به دوشی را با خود حمل می کند.
شاید باران رقص شاعرانه ی آب باشد
شاید هم فقط چند قطره آب بی ارزش که ترجیح می دهند برای قدرت بیشتر به دریا بپیوندند.
اما برای پدر باران زمزمه شیرین و کودکانه ی من در گوشش بود ، همان زمزمه ای که با ترس به شکستن شیشه ی همسایه اعتراف میکرد.
یا شاید اشک بی رنگ شیاطین رانده شده از جهنم .
باران جنسش از شادی و نشاط است.
یا شاید غم و دلتنگیه خانه به دوشی را با خود حمل می کند.
شاید باران رقص شاعرانه ی آب باشد
شاید هم فقط چند قطره آب بی ارزش که ترجیح می دهند برای قدرت بیشتر به دریا بپیوندند.
اما برای پدر باران زمزمه شیرین و کودکانه ی من در گوشش بود ، همان زمزمه ای که با ترس به شکستن شیشه ی همسایه اعتراف میکرد.