یه تایمی بود خیلی عذاب میکشیدم
خودمو یه هیولایی میدیدم که بودنش تو زندگی بقیه فقط باعث عذاب اوناس
نمیتونستن باور کنم به کسی اسیب نمیزنم
نمیتونستم باور کنم منم حق زندگی دارم و میتونم دوست داشته بشم
دورهی خیلی سختی بود واسم هیچ کسو نداشتم هیچ کس!
فقط هر کاری که بقیه ازم میخواستن رو انجام میدادم ولی هیچوقت جمله هاشونو که میگفتن تو خیلی مهربونی ، تو خیلی خوبی و.... نشنیدم همیشه فقط صدای اون سایه تاریکی رو شنیدم که میگفت لیاقتم فقط مرگه
خیلی طول کشید تا تونستم مبارزه کنم باهاش
خودمو یه هیولایی میدیدم که بودنش تو زندگی بقیه فقط باعث عذاب اوناس
نمیتونستن باور کنم به کسی اسیب نمیزنم
نمیتونستم باور کنم منم حق زندگی دارم و میتونم دوست داشته بشم
دورهی خیلی سختی بود واسم هیچ کسو نداشتم هیچ کس!
فقط هر کاری که بقیه ازم میخواستن رو انجام میدادم ولی هیچوقت جمله هاشونو که میگفتن تو خیلی مهربونی ، تو خیلی خوبی و.... نشنیدم همیشه فقط صدای اون سایه تاریکی رو شنیدم که میگفت لیاقتم فقط مرگه
خیلی طول کشید تا تونستم مبارزه کنم باهاش