اگه میگفت قلبش نشکست دروغ میگفت
تلاشش برای نریختن قطره اشک خیلی دردناک بود، ولی تونست
-خوب چیکار کنم؟!
نه این چیزی نبود که باید میگفت
باید تمام غرورشو زیر پاش له میکرد و بغلش میکرد
میگفت که تمام زندگیشه، میگفت که تنها نور زندگیشه، میگفت که یونجون تو زندگیش نیست، اون کل زندگیشه
مهم نبود که باور نمیکرد
باید اونارو میگفت
-چیکار کنی؟!
هیستریک خندید
میتونست قسم بخوره که اون خندش از همه چیز ترسناک تر بود
ولی به ثانیه نکشید که ترس جاش رو به درد وحشتناکی به لبش داد
-آفرین یونجون این چیزیه که من لایقشم-
اون درد براش مسکن بود
دردی که باید میچشید چون لایقش بود
لایق تمام بی توجهی هاش
تمام حس مزخرفی که بهش میداد
-کاش بجای آب، خون لبم رو لبات پاک کنن
متاسفم ولی هنوز دوست دارم
ولی انقدر وجودم کثیفه که نمیخوام به زبون بیارم-
تلاشش برای نریختن قطره اشک خیلی دردناک بود، ولی تونست
-خوب چیکار کنم؟!
نه این چیزی نبود که باید میگفت
باید تمام غرورشو زیر پاش له میکرد و بغلش میکرد
میگفت که تمام زندگیشه، میگفت که تنها نور زندگیشه، میگفت که یونجون تو زندگیش نیست، اون کل زندگیشه
مهم نبود که باور نمیکرد
باید اونارو میگفت
-چیکار کنی؟!
هیستریک خندید
میتونست قسم بخوره که اون خندش از همه چیز ترسناک تر بود
ولی به ثانیه نکشید که ترس جاش رو به درد وحشتناکی به لبش داد
-آفرین یونجون این چیزیه که من لایقشم-
اون درد براش مسکن بود
دردی که باید میچشید چون لایقش بود
لایق تمام بی توجهی هاش
تمام حس مزخرفی که بهش میداد
-کاش بجای آب، خون لبم رو لبات پاک کنن
متاسفم ولی هنوز دوست دارم
ولی انقدر وجودم کثیفه که نمیخوام به زبون بیارم-