کت توی تنش رو مرتب کرد و با گام های بلند وارده ساختمون اصلی تیمارستان شد و همزمان با ورودش ، تمام نگاه ها روش قفل شد!
پچ پچ پرستار ها و روانشناس های کاراموز تو صدای پژواک قدم هاش در سالن گم میشد...
همه جا سر زبون ها بود: یه روانشناس جدید اومده... اون پسر جدیده رو دیدین؟
طبقه به طبقه ی تیمارستان ۵ طبقه پخش شده بود و همه جا خبر از کیم تهیونگ بود!
ذکر لب ها شده بود: اون... اون حتی کاراموز یا یه روانشناس موقت نیست! یه روانشناسه دائمه که جزوه هیئت روانشناسای اصلیه تیمارستانه...!
پچ پچ پرستار ها و روانشناس های کاراموز تو صدای پژواک قدم هاش در سالن گم میشد...
همه جا سر زبون ها بود: یه روانشناس جدید اومده... اون پسر جدیده رو دیدین؟
طبقه به طبقه ی تیمارستان ۵ طبقه پخش شده بود و همه جا خبر از کیم تهیونگ بود!
ذکر لب ها شده بود: اون... اون حتی کاراموز یا یه روانشناس موقت نیست! یه روانشناسه دائمه که جزوه هیئت روانشناسای اصلیه تیمارستانه...!