#یادداشت_نهم
صدای مینیبوس از پنجره میآید. نزدیک میشود، بعد دور میزند و دوباره دور میشود. یک نفر از آن پیاده میشود. پیراهن سفید ساده با شلوار مشکی پارچهای به تن دارد. یک کیف چرمی قهوهای رنگ دستش است. تیپ همه کارمندهایی که در تمام زندگیام دیدهام. همیشه برایم سوال بوده که چرا همه کارمندها تیپهای مشابهی دارند؟ چرا اینقدر شبیه همند؟
آنطرفتر جلوی ایستگاه اتوبوس چند تای دیگر با همین تیپ از اتوبوس پیاده میشوند. حتی راه رفتنشان هم شبیه هم است. یاد انیمیشنی میافتم که چند سال پیش دیدم. اسمش خاطرم نیست. همه آدمها شکل هم، همه تیپهای شبیه هم، همه کارهایی شبیه هم میکنند. حتی یک نفر وظیفهاش این است که هر روز برود جلوی در به عنوان پادری دراز بکشد تا بقیه از رویش رد شوند. حتماً که دردش میگیرد و خوشش نمیآید اما وظیفه است دیگر ...
انگار نیرویی عظیم هست که همه را شبیه هم میخواهد. بعد به همه میگوید رزق و روزی و جان و مالتان در چنگ من است. پس باید تحت فرمان من باشید. من میگویم چه بپوشید و چه نپوشید. من میگویم چقدر حقوق بگیرید و چقدرش را مالیات بدهید. من تعیین میکنم بن کمک هزینه شما از کدام شرکت و مغازه باشد و از کجا بیشتر خرید کنید. حتی من میگویم چه چیزهایی را بخرید و چه چیزهایی نخرید.
همهمان شبیه هم میشویم و همان کارهایی را میکنیم که آن سیستم را زنده نگه میدارد. آرزوهای ما قربانی میشود و آن قدرت برتر زنده میماند. وقتی از پنجره نگاه میکنم، آدمهای شبیه به هم را میبینم که هر روز سر ساعت مشخصی از اتوبوس پیاده میشوند. انگار خلاقیت در زندگیشان مرده. انگار فقط یک سبک زندگی در این دیار وجود دارد. اینجا آزادی مرده است.
🖊 قاصدک
دوم خرداد ۱۴۰۲
@panjerehnevesht
صدای مینیبوس از پنجره میآید. نزدیک میشود، بعد دور میزند و دوباره دور میشود. یک نفر از آن پیاده میشود. پیراهن سفید ساده با شلوار مشکی پارچهای به تن دارد. یک کیف چرمی قهوهای رنگ دستش است. تیپ همه کارمندهایی که در تمام زندگیام دیدهام. همیشه برایم سوال بوده که چرا همه کارمندها تیپهای مشابهی دارند؟ چرا اینقدر شبیه همند؟
آنطرفتر جلوی ایستگاه اتوبوس چند تای دیگر با همین تیپ از اتوبوس پیاده میشوند. حتی راه رفتنشان هم شبیه هم است. یاد انیمیشنی میافتم که چند سال پیش دیدم. اسمش خاطرم نیست. همه آدمها شکل هم، همه تیپهای شبیه هم، همه کارهایی شبیه هم میکنند. حتی یک نفر وظیفهاش این است که هر روز برود جلوی در به عنوان پادری دراز بکشد تا بقیه از رویش رد شوند. حتماً که دردش میگیرد و خوشش نمیآید اما وظیفه است دیگر ...
انگار نیرویی عظیم هست که همه را شبیه هم میخواهد. بعد به همه میگوید رزق و روزی و جان و مالتان در چنگ من است. پس باید تحت فرمان من باشید. من میگویم چه بپوشید و چه نپوشید. من میگویم چقدر حقوق بگیرید و چقدرش را مالیات بدهید. من تعیین میکنم بن کمک هزینه شما از کدام شرکت و مغازه باشد و از کجا بیشتر خرید کنید. حتی من میگویم چه چیزهایی را بخرید و چه چیزهایی نخرید.
همهمان شبیه هم میشویم و همان کارهایی را میکنیم که آن سیستم را زنده نگه میدارد. آرزوهای ما قربانی میشود و آن قدرت برتر زنده میماند. وقتی از پنجره نگاه میکنم، آدمهای شبیه به هم را میبینم که هر روز سر ساعت مشخصی از اتوبوس پیاده میشوند. انگار خلاقیت در زندگیشان مرده. انگار فقط یک سبک زندگی در این دیار وجود دارد. اینجا آزادی مرده است.
🖊 قاصدک
دوم خرداد ۱۴۰۲
@panjerehnevesht