"زخم سکوت"
این شعر نیست سوگ نامهی من است
زخم سکوت بر لب دوختهاند من است
تنهای سوخته و درگیر آن قفس
آن آسمان سربی و افتاده از نفس
یک تن زخمی و غمین مانند این وطن
خاک جهنمی آن سوگ دائمی
این شعر نیست شرح درد و ماتم است
یک اتفاق پوسیده در ذهن آدم است
یک انفرادی عجین شده با من است
یک درد در سینه زندانی من است
دردی ب وسعت سرزمینم است
تکرار آن سکوت تکرار آن غم است
این بیت شلاق خوردهی بیمصرع من است
این شعر نیست رخت عزاییست بر تنم
شمعیست نیمه جان بر نوشتنم
این شعر نیست تقدیر خونین بغضهاست
بغض نوشته ها و قهر ریشههاست
این یک ترانهی بیموسیقی و بم است
فریادی از دشنه و دار و ماتم است
این شعر نیست دردی از عمق وجودم است
این یک روایت از زخم سکوتم است..
#کتایون_خزعلی
🆔
@rastakhizeilعکس: "محمد حبیبی"، معلم زندانی در اوین