⋆انعکاسِ‌روحِ‌ماه؛


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


✧چشمانم را که گشودم با هنر متولد شدم؛✧
⋆ناشناسم : @zehnepuside_bot

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


-Is being different something to be afraid of?


خوشحالی؟ واژه‌‌ی مزخرفیه
من نزدیک شدن به مرگ رو یاد گرفتم؛ یاد گرفتم میتونم ناتوان و ضعیف باشم؛ یاد گرفتم که زندگی میتونه بدجوری بکوبونتت زمین اما یهو به خودت میای و میبینی دستتو گرفته و بلندت کرده و دیگه نمیذاره احساس بی ارزشی کنی:)


نقاشی تو طبیعت🪵




حرف زدن ها بي فايدس
انگار بی هدف ساكت نشديم
انگار تو هم فرو رفتی تو عمیق ترین نقطه
بالاخره از اون رویاهام بیدار شدم..


Fuck off!


-تنهایی را معنا کرده بود؛
گاهی چشمک‌ می زد، گاهی در سکوت خود غرق!
من به او قولی داده بودم:
"قول می دهی مرا تا ابد تماشا کنی؟"
-قول می دهم..
فراموشش نکردم،
امشب او را مهمان چشمانم میکنم، حتی اگر شده یک شب؛ نگاهش میکنم تا بخوابد
آنقدر عمیق که شب بعد حتی یادش نیاید
چه قولی داده بودم
آنقدر عمیق که فراموش کنم خاطره‌ی چند سال پیش را، تا فراموش کنم این فراموشی ماهم را از من گرفت..


✧و تنها چیزی که امید به زندگی میده نقاشیه




سخته همزمان هم لبخند بزنی هم ته دلت غم باشه، تضاد تلخیه که جز خود ادم کسی نمیفهمه
از وقتی یادم میاد این دو تا شخصیتم باهم در حال جنگ بودن اما هیچوقت این جنگ برنده ای نداشت...
شایدم سرنوشت اینجوریه که یه جوری کنار هم قرار بگیرن تا کسی از حقیقتِ پشت لبخند خبر نداشته باشه.


دفتراش روحو از تنم جدا کرد🤎


تضاد عمیقی بین من و من هست
من ساکت نشسته، چشماش بی تفاوت، کوهم نمیتونه تکونش بده، ولی من داره فریاد میزنه، اشکاش از روی صورتش پاک نمیشه، حرف‌ها و حرکت‌ها، هر لحظه بیشتر کمرشو خم میکنن.
ولی من هنوز ساکتم
انگار لبام دوخته شده، گوشام نمیشنوه
انگار هیچی برام فرق نداره
اما من همچنان داره فریاد میزنه که حرف بشه،
که صدا بشه، که سکوتو بشکنه، بگه منم هستم...




چشمان نمی‌توانند دروغ بگویند!


ما قاتلیم!
بخشی از وجودمونو کشتیم تا بتونیم ادامه بدیم
دست های ما، آغشته به خونه.
باید چیزی از ما جایی میمرد تا بتونیم زنده بمونیم، قتل برای بقا..




꩘𝑨𝒓𝒕 𝒊𝒔 𝒕𝒉𝒆 𝒘𝒊𝒏𝒅𝒐𝒘 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒐𝒖𝒍..


حق با شماست، من هیچگاه پس از مرگم جرئت نکرده‌ام که در آئینه بنگرم و آنقدر مرده‌ام که هیچ چیز مرگ مرا دیگر ثابت نمی‌کند.
-فروغ فرخزاد


طغیان افکارم، در انتظار مرگ.
اما چه کسی میدانست، که سال ها انتظار،
خودش را تبدیل به خاطره کرده؟
خاطره ای دور و غیر قابل بازگشت..


یه روزِ قهوه‌ای🤎☕️

20 last posts shown.

1 184

subscribers
Channel statistics