کشاورزى ساعت گرانبهایش را در انبار علوفه گم کرد هرچه جستجو کرد، آن را نيافت.
از چند کودک کمک خواست و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه میگيرد.
کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد.
تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟
کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم!
⭕هرگز فراموش نکنید که حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است!
┏━━✨✨✨━━┓
https://telegram.me/sheikhabdollahranjbar
┗━━✨✨✨━━┛
#کانال_رسمی_شیخ_عبدالله_رنجبر
از چند کودک کمک خواست و گفت هرکس آنرا پيدا کند جايزه میگيرد.
کودکان گشتند اما ساعت پيدا نشد.
تا اینکه پسرکى به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى؟
کودک گفت: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم!
⭕هرگز فراموش نکنید که حل مشکلات، نیازمند یک ذهن آرام است!
┏━━✨✨✨━━┓
https://telegram.me/sheikhabdollahranjbar
┗━━✨✨✨━━┛
#کانال_رسمی_شیخ_عبدالله_رنجبر