غزلی ناب از سروده های جدید استاد فدایی هروی زیر عنوان پیر کهنسال تقدیم شما خوبان صاحبدل.
از عشق رخ جانان، دیوانه شدم بهبه، دیوانه شدم بهبه
رسوای جهان گشتم، افسانه شدم بهبه، افسانه شدم بهبه
در محفل سرمستان، در صحن سرابستان
شمع رخ مستان را، پروانه شدم بهبه، پروانه شدم بهبه
با مطرب و چنگ و نی، با ساغر و جام و می
با یار مبارک پی، رقصانه شدم بهبه، رقصانه شدم بهبه
گر پیر کهن سالم، بیمارم و بد حالم
با اینهمه بدحالی، مستانه شدم بهبه، مستانه شدم بهبه
من رند طربناکم، دردی کش چالاکم
از کس نبود باکم، فرزانه شدم بهبه، فرزانه شدم بهبه
مجنونم و حیرانم، در دشت و بیابانم
خاک ره جانانم، جانانه شدم بهبه، جانانه شدم بهبه
با این دل شیدایی، در گوشه تنهایی
با دلبر رویایی، همخانه شدم بهبه، همخانه شدم بهبه
هم رند خراباتم، هم شیخ مناجاتم
با هرکه شدم وز خود بیگانه شدم بهبه، بیگانه شدم بهبه
زین هرزه درایی ها، زین یاوه سرایی ها
در بزم فدایی ها یکدانه شدم بهبه، یکدانه شدم بهبه
براتعلی فدایی هروی 1399/9/25
از عشق رخ جانان، دیوانه شدم بهبه، دیوانه شدم بهبه
رسوای جهان گشتم، افسانه شدم بهبه، افسانه شدم بهبه
در محفل سرمستان، در صحن سرابستان
شمع رخ مستان را، پروانه شدم بهبه، پروانه شدم بهبه
با مطرب و چنگ و نی، با ساغر و جام و می
با یار مبارک پی، رقصانه شدم بهبه، رقصانه شدم بهبه
گر پیر کهن سالم، بیمارم و بد حالم
با اینهمه بدحالی، مستانه شدم بهبه، مستانه شدم بهبه
من رند طربناکم، دردی کش چالاکم
از کس نبود باکم، فرزانه شدم بهبه، فرزانه شدم بهبه
مجنونم و حیرانم، در دشت و بیابانم
خاک ره جانانم، جانانه شدم بهبه، جانانه شدم بهبه
با این دل شیدایی، در گوشه تنهایی
با دلبر رویایی، همخانه شدم بهبه، همخانه شدم بهبه
هم رند خراباتم، هم شیخ مناجاتم
با هرکه شدم وز خود بیگانه شدم بهبه، بیگانه شدم بهبه
زین هرزه درایی ها، زین یاوه سرایی ها
در بزم فدایی ها یکدانه شدم بهبه، یکدانه شدم بهبه
براتعلی فدایی هروی 1399/9/25