Part 1
مداد و دفتر طراحیش رو برداشت و سمت واحد روبروش رفت تهیون و بومگیو تو یه ساختمون و روبرو هم زندگی میکردن، چون از بچگی باهم دوست شده بودن و تهیونم انقدر تو کافه سوبین رفت و اومد داشت که با کای دوست شده بود همه اول فکر میکردن تهیون برای کای میره اونجا ولی خب بعداز مدتها معلوم شد که نه گلوش پیش صاحب اصل...