این داغ بر دل نشسته
ما کردها
به حضور سرزدهی مهمانان ناخوانده در خانهی خود عادت داریم.
روزی جنگ بی اجازه به شهرمان آمد و کمرمان را تا کرد.
سالهاست که گرد و خاکهای بیموقع و بیدعوت بر سرمان مینشیند و کسی برای این مزاحم بیپیر کاری نمیکند.
کولبرانمان در سرما یخ میزنند و کک کسی نمیگزد.
حلبچهمان با کینهی آن مرد عقدهای شیمیایی شد و البته که کسی غصهاش نگرفت.
حالا هم این زمینلرزه بیخبر آمده و حتماً تا سالها قرار است در کنار داغ عزیزانمان، خرابیهایش را در کنار ویرانههای هنوزهی جنگ به رخمان بکشد.
این داغها سالهاست که بر دلمان نشسته و گلویمان را میفشارد. دارد خفهمان میکند.
خدایا!
همولایتیهای من تا کی باید داغهای ناگهانی ببینند؟
تا کجا صبوری کنند؟
به امید روزهایی از جنس آرامش برای همزبانانم.
کامران شریفی / ۲۲ آبان ۱۳۹۶
https://telegram.me/tasvirokalamkamransharifi
ما کردها
به حضور سرزدهی مهمانان ناخوانده در خانهی خود عادت داریم.
روزی جنگ بی اجازه به شهرمان آمد و کمرمان را تا کرد.
سالهاست که گرد و خاکهای بیموقع و بیدعوت بر سرمان مینشیند و کسی برای این مزاحم بیپیر کاری نمیکند.
کولبرانمان در سرما یخ میزنند و کک کسی نمیگزد.
حلبچهمان با کینهی آن مرد عقدهای شیمیایی شد و البته که کسی غصهاش نگرفت.
حالا هم این زمینلرزه بیخبر آمده و حتماً تا سالها قرار است در کنار داغ عزیزانمان، خرابیهایش را در کنار ویرانههای هنوزهی جنگ به رخمان بکشد.
این داغها سالهاست که بر دلمان نشسته و گلویمان را میفشارد. دارد خفهمان میکند.
خدایا!
همولایتیهای من تا کی باید داغهای ناگهانی ببینند؟
تا کجا صبوری کنند؟
به امید روزهایی از جنس آرامش برای همزبانانم.
کامران شریفی / ۲۲ آبان ۱۳۹۶
https://telegram.me/tasvirokalamkamransharifi