𝘼𝙇𝙄𝙀𝙉𝙂𝙍𝙀𝙔


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


𝗧𝗮𝘂𝗿𝘂𝘀, 𝗘𝗡𝗧𝗝, 𝟮𝟬𝟬𝟰.
𝙂𝙧𝙖𝙮𝙡𝙖𝙣𝙙 𝙞𝙨 𝙢𝙮 𝙤𝙣𝙡𝙮 𝙨𝙖𝙛𝙚 𝙥𝙡𝙖𝙘𝙚
𝙐𝙣𝙠𝙣𝙤𝙬𝙣'
https://t.me/BiChatBot?start=sc-540802-iio92ib

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


یجوری میگین قویم انگار صبح با شاتگان میرین زامبی میکشین شباهم میرین شکار واسه بقا
پشت‌ گوشی لش رو تختت‌ ادعا کون‌ و
گنگ‌ بازی؟!


گایز از چنل همتون لف میدم چ از ج فور ج اومدین یا هر چیز دیگه ای....
دلیلشم خصوصیه
و اگه دوس داشتین بمونید اگرم دوست نداشتید لف بدین
ولی اینجا فعالیت خودشو داره
پ وم نیاید لطفا ک لف بدم یا ن


──⛓🩸❪ я хочу разрушить нашу дружбу.
мы должны быть любовниками вместо этого ❫ ❞


-🖤☁️


i will love you till the end.


Forward from: 𝑟𝑎𝑖𝑠𝑜𝑛 𝑑'ê𝑡𝑟𝑒
بعد مدت ها برگشتم و گفتم بیام با یه چالش شروعش کنم
این پیامو فور کنین دیلیتون و من میگم که دیلیتون وایب چه مکان و چه حسی رو میده بهم
در کنارش شاید دو تا عکس که وایبتونم بده بزارم
ممکنه یکم طول بکشه ولی خب همرو میزارم
اگنور نکنین چون احتمالا اولین و اخرین چالشم میشه
اگرم دیلیتون پرایوته که لینکشو بفرستین ناشم 📪
ببینین من گشادم بیشتر از ده نفر نشین 🤡


🔗🖤


فک نمیکنم ازین قضیه خوشم بیاد
امیدوارم دوست داشته بشی
امیدوارم رک و پوست کنده باشی
احساس میکنم چیزیو که
دوست داری دارم بهت میدم
اما آرومم کن...
تو نمیمونی... چرا نمیمونی؟
دارم نگران میشم ، داری نگران میشی
یه روزی تو مال من میشی
طلوع خورشید توی پاییزم میشی
اون دو کلمه ای که هرگز نمیگفتمش
۳ صبح که باشه من هنوز به تو فکر میکنم
تا ابد و بعد ازاون هم عاشقت میمونم
.




کول بودن ذاتیه، اگه کول نیستین تلاش نکنین؛ حال به هم زن میشید!


Video is unavailable for watching
Show in Telegram






-Ты тот, кто делает меня счастливым каждый раз, когда я вижу тебя и чувство покоя в моей душе.




غروب آفتاب بیش از هر چیزی برایش لذت بخش بود !
رویه تخته سنگه نشسته بود و به غروب آفتاب نگاه میکرد.غروب آفتاب و دریایه طوفانی،ترکیب شگف انگیز ی بود،آرامش او در همین دریا و غروب آفتاب خلاصه میشد ...به مردم نگاه کرد تعدادشون کم بود،این قسمت از ساحل همیشه خلوت بود،بخاطر همین اینجارو برای استراحت کردنش انتخاب کرده بود...
به اتفاقات اخیر فکر میکرد،اتفاقایی که باعث شد تنها بمونه تنها تر از هرکسی....
تصادف تمام اعضای خانواده به همراه معشوقه‌اش...
اینا چیزایی بود که از دکترا و آشناهایی که به دیدنش میومدن شنیده بود اون تنها کسی بود که ازاون تصادف وحشتناک که سرتیتر تمام روزنامه‌ها شده بود جون سالم به در برده بود ،به گفته دکترا شش ماه رو تو کما گذرونده بود و هیچی یادش نمیومد،گاهی از فکر کردن زیاد خون دماغ میشدولی چندروز با خودش کنار اومده بود که زندگی جدیدیو شروع کنه به هر حال اون قرار نبود هیچوقت خاطرات قدیمی رو به یاد بیاره هر چند اگه به خاطر میاورد هم مهم نبود چون نه خانواده ای بود و نه معشوقه‌ای پس باید زندگی جدیدیو میساخت.
بلند شد و اورکت مشکی‌اش را صاف کرد به سمت ماشین بنز جی کلاسش حرکت کرد،سوار شد و به سمت خونه‌اش حرکت کرد‌،آهنگ روسی مورد علاقه‌اشو پلی کرد و زیر لب باهاش میخوند...
چی در انتظار ویک بود!؟




🔗🖤-





20 last posts shown.

248

subscribers
Channel statistics