Forward from: Absurd Mind's Media
امروز شمعهای کیک ۱۸۰ سالگی «روسالیا د کاسترو» را روشن میکنیم هرچند او خودش با فوت کردن شمع ۴۸ سالگیاش فوت کرد، سرودههایش اما هنوز بهترین سرودهها در ادبیات گالیسی اسپانیاست و نامش نیز به عنوان یکی از پیشگامان و پیشروان شعر مدرن این سرزمین برده میشود.
کاسترو در سانتیاگو چشم باز کرد و وقتی عاشق شد به زبان گالیسی و اسپانیایی شعر نوشت، اشعاری که ترانه هم شدهاند. «سایه سیاه» یکی از آن شعرهاست که «لوث کاسال» اجرا کرده است.
کمی هم از لوث؛
او از ۲۲ سالگی خوانندگی، آهنگسازی و ترانهسُرایی را به شکل جدی آغاز کرد و همکاریاش با «پدرو آلمودورا» در موسیقی فیلم «کفش پاشنه بلند» ، شهرتش را درخشان کرد.
____
"Negra sombra"
«سایه سیاه»
Cando penso que te fuches,
Negra sombra que me asombras,
Ó pé dos meus cabezales
Tornas facéndome mofa.
وقتی خیال کردم که رهایم کردی
سایهای سیاه
بر بالینم افتاد
تو بازمیگردی و مرا به سخره میگیری
Cando maxino que es ida,
No mesmo sol te me amostras,
I eres a estrela que brila,
I eres o vento que zoa.
وقتی گمان کردم که رفتی
حتا درون خورشید خودت را نشانم دادی
تو ستارهای هستی که میدرخشد
و تو بادی هستی که زوزه میکشد
Si cantan es ti que cantas;
Si choran, es ti que choras,
I es o marmurio do río,
I es a noite i es a aurora.
اگر آوازی هست، تویی که آواز میخواند
اگر ضجهای هست، تویی که ضجه میزند
و تو زمزمه جویباری
و تو شامگاه و سپیده دمی
En todo estás e ti es todo,
Pra min y en min mesma moras,
Nin me dexarás ti nunca,
Sombra que sempre me asombras
تو در همه چیز هستی، تو همه چیز هستی
برای من، و در وجودم هستی
و هرگز ترکم نمیکنی
سایهای که همیشه غافلگیرم میکند.
برگردان و تحقیق: #قاسم_مظاهری
@Ghasemmazahery
@Absurdmindsmedia
کاسترو در سانتیاگو چشم باز کرد و وقتی عاشق شد به زبان گالیسی و اسپانیایی شعر نوشت، اشعاری که ترانه هم شدهاند. «سایه سیاه» یکی از آن شعرهاست که «لوث کاسال» اجرا کرده است.
کمی هم از لوث؛
او از ۲۲ سالگی خوانندگی، آهنگسازی و ترانهسُرایی را به شکل جدی آغاز کرد و همکاریاش با «پدرو آلمودورا» در موسیقی فیلم «کفش پاشنه بلند» ، شهرتش را درخشان کرد.
____
"Negra sombra"
«سایه سیاه»
Cando penso que te fuches,
Negra sombra que me asombras,
Ó pé dos meus cabezales
Tornas facéndome mofa.
وقتی خیال کردم که رهایم کردی
سایهای سیاه
بر بالینم افتاد
تو بازمیگردی و مرا به سخره میگیری
Cando maxino que es ida,
No mesmo sol te me amostras,
I eres a estrela que brila,
I eres o vento que zoa.
وقتی گمان کردم که رفتی
حتا درون خورشید خودت را نشانم دادی
تو ستارهای هستی که میدرخشد
و تو بادی هستی که زوزه میکشد
Si cantan es ti que cantas;
Si choran, es ti que choras,
I es o marmurio do río,
I es a noite i es a aurora.
اگر آوازی هست، تویی که آواز میخواند
اگر ضجهای هست، تویی که ضجه میزند
و تو زمزمه جویباری
و تو شامگاه و سپیده دمی
En todo estás e ti es todo,
Pra min y en min mesma moras,
Nin me dexarás ti nunca,
Sombra que sempre me asombras
تو در همه چیز هستی، تو همه چیز هستی
برای من، و در وجودم هستی
و هرگز ترکم نمیکنی
سایهای که همیشه غافلگیرم میکند.
برگردان و تحقیق: #قاسم_مظاهری
@Ghasemmazahery
@Absurdmindsmedia