✍️حرف های تازه، مضمون های بی سابقه، و اندیشه هایی که رنگ اصالت و ابتکار دارد در کلام حافظ همه جا موج می زند. حتی عادی ترین اندیشه ها نیز در بیان او رنگ تازگی دارد. این تازگی بیان، در بعضی موارد نتیجه ی یک نوع صنعتگری مخفی است. مناسبات لفظی البته شعر وی را رنگ ادیبانه می دهد و آشنایی با لغت و علوم بلاغت وی را در این کار قدرت بیشتر می بخشد. مراعات نظیر هم لطف و ظرافتی به کلام او می افزاید. وقتی بخاطر می آورد که زلف معشوق را عبث رها کرده است این را یک دیوانگی می بیند و حس می کند که با چنین دیوانگی هیچ چیز برای او از حلقه ی زنجیر مناسب تر نیست.
🔹با چه قدرت و مهارتی این الفاظ را در یک بیت آورده است! جایی که از دانه ی اشک خویش سخن می گوید به یاد مرغ وصل می افتد، و آرزو می کند که کاش این مرغ بهشتی به دام وی افتد. یک جا در خلوت یک وصل بهشتی از معاشران می خواهد، گره از زلف یار بازکنند و به مناسب زلف یار که در تیرگی و پریشانی رازناک خود به یک قصه می ماند - از آنها در می خواهد تا شب را با چنین قصه ای دراز کنند.
🔹آیا همین زلف یار به یک شب نمی ماند - به یک شب خوش؟ درست است که شب را یک قصه کوتاه می کند اما با یک چنین قصه ای که خود رنگ شب و آشفتگی شب را دارد می توان یک شب خوش را دراز کرد. مناسبت زلف و قصه در شعر حافظ مکرر رعایت شده است و ظاهرا آنچه در هر دو هست ابهام و پریشانی است. حافظه ی کم نظیری که تداعی معانی را در ذهن او به شکل معجزه آسایی در می آورد وسیله ی خوبی است برای صنعت گرایی او...
(عبدالحسین زرین کوب، از کوچه ی رندان، 1382، 75، 76)
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است به این قصه اش دراز کنید.
✏️
https://telegram.me/Zarrinkoub
🔹با چه قدرت و مهارتی این الفاظ را در یک بیت آورده است! جایی که از دانه ی اشک خویش سخن می گوید به یاد مرغ وصل می افتد، و آرزو می کند که کاش این مرغ بهشتی به دام وی افتد. یک جا در خلوت یک وصل بهشتی از معاشران می خواهد، گره از زلف یار بازکنند و به مناسب زلف یار که در تیرگی و پریشانی رازناک خود به یک قصه می ماند - از آنها در می خواهد تا شب را با چنین قصه ای دراز کنند.
🔹آیا همین زلف یار به یک شب نمی ماند - به یک شب خوش؟ درست است که شب را یک قصه کوتاه می کند اما با یک چنین قصه ای که خود رنگ شب و آشفتگی شب را دارد می توان یک شب خوش را دراز کرد. مناسبت زلف و قصه در شعر حافظ مکرر رعایت شده است و ظاهرا آنچه در هر دو هست ابهام و پریشانی است. حافظه ی کم نظیری که تداعی معانی را در ذهن او به شکل معجزه آسایی در می آورد وسیله ی خوبی است برای صنعت گرایی او...
(عبدالحسین زرین کوب، از کوچه ی رندان، 1382، 75، 76)
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است به این قصه اش دراز کنید.
✏️
https://telegram.me/Zarrinkoub